از فریتیوف شوان تا سیدحسین نصر - قسمت نهم

ساخت وبلاگ

فرقه مریمیه

بدینسان، فرقهسازی شوان وارد مرحله‌ای جدید شد:اینک شوان برای خود نقشی "جامع" (یونیورسال) و فراتر از ادیان مرسوم، از جمله اسلام، قائل بود و خود را منادی "دین خالده" و "حکمت خالده" (خرد جاودان) می‌دانست. او معتقد بود که دارای رابطه خاصی با "مریم دوشیزه" و نیز با خداوند است. از این زمان شوان و زنش، کاترین، نقاشیهای خود را برترسیم برهنه مریم مقدسمتمرکز کردند. شوان، آن‌گونه که آیمارد در زندگینامه شوان نوشته، این نقاشیها را چنین تفسیر کرده:«ارجاعی است به عریان کردن حقیقت به معنای گنوسی آن، و رها کردن برکت.»شوان درخاطرات و تألماتحتی نقاشیهای پیشین خود را از زنان سرخپوست تجلی این چهره از "مریم دوشیزه" عنوان می‌کند و بدینسان میان تجربه سال 1959 در آمریکا با تجربه سال 1965 در مراکش پیوند برقرار می‌کند. از این پس، شوان دو نقش ایفا ‌می‌کند:یکی شیخ طریقتی اسلامی و دیگری رهبر فرقه‌ای فرادینی (یونیورسال) که طبق مأموریتی که "مریم دوشیزه" به او تفویض کرده بر اساس آئین‌ها و مناسک سرخپوستان سو "دین خالده" را ترویج می‌کند. شوان آئین‌های سو را نمادی از دین ناب و خالص اوّلیه و جلوه‌ای بارز از "دین خالده" می‌دید. بتدریج، نقش دوّم پررنگ‏تر و نقش اوّل کم‏رنگ‏تر ‌شد. [279]

در میان پیروان شوان تغییر نام طریقت به "مریمیه" عجیب ننمود. شوان طی سال‌ها چهره‌ای اسلامی از خود نمایانده و ظاهراً تنها چیزی که رخ داد افزودن "مریمیه" به نام طریقت بود. به ادعیه روزانه نیز دعای کوتاهی خطاب به مریم مقدس افزوده شد. بعلاوه، نقاشیهای شوان از "مریم دوشیزه" به "شش اصل مراقبه" شوان اضافه شد؛ یعنی اعضای فرقه در مناسک مراقبه باید بر روی این نقاشیها تمرکز می‌کردند.

زمان وارد شدن نقاشیهای شوان به مناسک مراقبه روشن نیست ولی بنظر می‌رسد از اواخر سال‌های 1960 وارد این مناسک شده است. آیمارد در ایمیل به سجویک به‌کارگیری نقاشیهای شوان در مراقبه را رد می‌کند ولی بسیاری از اعضای فرقه به سجویک گفته‌اند که از نقاشیهای شوان استفاده می‌کردند. به این ترتیب، نام طریقت شوان به "علاویه مریمیه" تبدیل شد. [280]

بنظر نمی‌رسد تمامی اعضای فرقه از مکاشفات شوان و نیات واقعی او مطلع بودند. تمرکز جدید طریقت بر مریم (ع) موجه می‌نمود. در اسلام و قرآن کریم، مریم (ع) محترم و مقدس و از جایگاهی رفیع برخوردار است.مارتین لینگز، "مقدم" شوان در لندن و "شیخ" مریمیه پس از مرگ شوان، در تبیین این تغییر نام می‌نویسد: "مریم دوشیزه" شخصیتی است که سه دین توحیدی در پیرامونش متحد شده‌اند: «شاهزاده خانم یهودی از خاندان داوود، مادر بنیانگذارمسیحیت، و زنی که در اسلام در رأس سلسله مراتب زنان جای دارد. مریم، همانند ما، دوستدار سه دین، و دین بطور عام، است.» [281]این مضمون همان رساله‌ای است که شوان در سفر اوّل مستغانم نگاشت درباره وحدت بنیادین مسیحیت، اسلام و یهودیت با عنوان "تجلی سه وجهی سنت توحیدی".

همان‌گونه که سجویک توجه کرده، اگر واقعاً نیت آن بود که شخصیتی مقبول سه دین فوق، و بعنوان نماد وحدت سه دین، عرضه شود، قطعاً ابراهیم (ع) مقبولترین بود؛ پیامبری که در یهودیت و مسیحیت و اسلام مورد احترام فراوان است. سجویک می‌افزاید: بعلاوه، مریم در یهودیت جایگاهی ندارد. در اسلام نیز چیزی بنام «سلسله مراتب زنان» وجود ندارد که مریم در رأس آن باشد. و اگر بود، نامزد مناسب‌تر برای تصدی این جایگاه می‌توانست هاجر، زن ابراهیم، یا فاطمه، دختر پیامبر اسلام، باشد. [282]

نقد سجویک بر نوشته لینگز را کامل می‌کنیم: مریم (ع)، همچون عیسی مسیح (ع)، در یهودیت نه تنها جایگاهی ندارد بلکه مبغوض خاخامهای یهودی، حداقل در دوران تدوینتلمود، است و لذا درتلموداز او به زشتی یاد شده. [283]

بنی‌اسرائیل و یهود یکی نیستند هر چند یهودیان، بویژه از سده نوزدهم میلادی، این دو نام را خلط می‌کنند و بنی‌اسرائیل را مساوی با یهود به کار می‌برند که نادرست است. یهودی به کسی گفته می‌شد که به قبیله یهودا، یکی از قبایل دوازده‌گانه بنی‌اسرائیل، تعلق داشت.

مریم از بنی‌اسرائیل بود ولی معلوم نیست از قبیله یهودا و لذا "یهودی" باشد. روشن نیست لینگز بر اساس کدام مأخذ مریم را از "خاندان داوود"، خاندان سلطنتی بنی‌اسرائیل از قبیله یهودا، خوانده. این روایت یهودیان است که مسیح موعود باید از "خاندان داوود" باشد و لذا "مسیح بن داوود" نامیده می‌شود. روایتی که در آغاز انجیل متی درج شده، و تبار عیسی مسیح را با 28 طبقه به داوود وصل کرده، روایتی عمیقاً یهودی است. [284] و حتی اگر این روایت معتبر باشد، تنها ثابت می‌کند یوسف از تبار داوود بود نه مریم. این روایت القاء می‌کند که یوسف پدر عیسی است. این در حالی است که قرآن کریم تصریح می‌کند مریم (ع) زمانی که عیسی (ع) را حامله شد دوشیزه بود [285] و بر اساس روایات اسلامی هیچگاه ازدواج نکرد. انجیل لوقا نیز مریم را دوشیزه می‌خواند [286] و به این دلیل مسیحیان حضرت مریم (ع) را "مریم دوشیزه" [287] می‌نامند. در این تبارنامه، بجز مریم (ع)، نام چهار زن دیده می‌شود که دو تن از بنی‌اسرائیل نیستند (راحاب و روت) و یکی، بت شبع مادر سلیمان، معلوم نیست از بنی‌اسرائیل باشد. [288]

و همان‌گونه که سجویک توجه کرده، در اسلام چیزی بنام «سلسله مراتب زنان» وجود ندارد که مریم (ع) در رأس آن باشد. در اسلام مریم (ع) مقدس و محترم است ولی کسی رتبهای برای تقدّس زنان وضع نکرده است. [289]

ازدواج طولی و عرضی

گفتیم که شوان در سال 1942 به صراحت عدم تقید خود را به «قوانین مقدس» بیان می‌کند و خویشتن را تنها ملزم به "دین خالده" می‌داند نه ادیان مرسوم؛ از جمله اسلام که شوان خود را پیرو آن اعلام می‌کرد. او نوشت:

«من هماره در مسائل مربوط به قوانین مقدس دقت می‌کردم، ولی از سوی دیگر دین خالده را فراتر از همه این‌ها می‌دیدم و به خود اجازه نمی‌دادم خویشتن را در قالب‌هایی محصور کنم که برایم اعتبار نداشت؛ هر چند به دیگران اجازه نمی‌دادم این قانون‌ها را نقض کنند.»

معهذا، پس از دیدارهای مکرر شوان با "نماد مؤنث" که برهنه بر او ظاهر می‌شد و شوان او را "مریم مقدس" می‌پنداشت، این عدم تقید شکلی جدید به خود می‌گیرد گویی شوان "شارع" و بانی دینی جدید است با ایستارها و قواعد جدید. یکی از مهم‌تریناین بدعتها "ازدواج عمودی و افقی" یا "طولی و عرضی"[290]است.

در سال 1965، یعنی پس از ارتباط با "نماد مؤنث"، شوان زن دوّم اختیار کرد. این کار هر چند از نظر قوانین سوئیسممنوع است ولی از نظر شرع اسلام ممنوع نیست. مسئله اینجاست که این زن دوّم شوان شوهر داشت و زن و شوهر، هر دو، از پیروان شوان بودند. شوان اجازه داد این دو بعنوان زن و شوهر با هم زندگی کنند ولی زن به شکل "طولی" یا "عمودی" با شوان ازدواج کند. از نظر شوان "رابطه طولی" انسان را به خدا وصل می‌کند و "رابطه عرضی" صرفاً زمینی است.[291]

بعدها، پیروان شوان این نزدیکی غیراخلاقی را«ازدواج معنوی» [292]نامیدند.کاترین شوان، زن قانونی شوان، این نوع "ازدواج" را تأییدو توجیه می‌کند و مینویسد: «این رویه‌ایبود برای راضی کردن قوانین غربی و ضرورت‌هایاجتماعی... که بر اساس نشانه‌هایتخطیناپذیر الهی مجاز و متبرک شد.» بورکهارت و لینگز، پس از تردیدهایی، بر این اقدام صحه گذاردند. [293]

تعداد این ازدواجهای"طولی" یا "عمودی" یا "معنوی" بیش از یکی بوده زیرا سجویک مینویسدنام این افراد را بر اساس اطلاعات موثق در اختیار دارد ولی از آنجا که این زنان زنده هستند و بعضاً دارای فرزند، وارد جزئیاتنمی‌شود و اسامی را منتشر نمی‌کند.[294]

معهذا، سجویک هفت سال پیش از انتشار کتاب، در مقاله‌ای که به یازدهمین کنگره بین‌المللی مرکز مطالعات ادیان جدید در آمستردام (7-9 اوت 1997) ارائه داد و در سال 1999 درمجله مطالعات باطنیگرایی غربیمنتشر شد، [295] نام "زنان طولی" شوان را ذکر کرده است. ظاهراً به دلیل این سخنرانی و مقاله بود که وکلای مریمیه او را تهدید به شکایت کردند و سجویک مجبور شد، برای پرهیز از گرفتاری‌های قضایی، در کتابش سربسته به مباحث مربوط به عقاید شوان بپردازد و نیز از درج عکس‌ها و نقاشیهای برهنهنگار شوان اجتناب کند.

سجویک در مقاله فوق می‌نویسد:عنصر غیراسلامی دیگر در عملکرد شوان برهنگی است. پس از مکاشفه مریم در سال 1965، به گفته خود شوان، مانند کودک مریم «تمایلی تقریباً غیرقابل مقاومت» در شوان ایجاد شد برای برهنه شدن. شوان می‌نویسد: «از آن زمان هر وقت ممکن بود برهنه می‌شدم.»سجویک، بنقل از ضیاءالدین سردار، نویسنده معروف پاکستانی مقیم لندن، می‌نویسد: حداقل در مکاشفه شوان در سال 1983 مریم خود را برهنه نمایانده است. [296] سجویک می‌نویسد: هم شوان و هم مریم مقدس در شمایل‏هایی که شوان و یکی از زنان "طولی" او بنام شارلین رومین (بدریه) [297] کشیدهاند برهنه هستند. سجویک می‌افزاید: راولینسون عکسی از این نقاشیها را به او داده است. و نیز راولینسون عکسی از شوان بهمراه زنان آمریکایی برهنه که فقط بیکینی پوشیده‌اند به سجویک داده است. این عکس مربوط است به مناسک کلنی شوان در بلومینگتن که در آن 50-60 نفر از پیروان شوان حضور می‌یافتند. سجویک در مقاله فوق، از اوّلین "زن طولی" شوان،باربارا پری(حمیده)، نام برده است.

طبق مندرجات وبگاه مارک کاسلو، اسامی زنان شوان به شرح زیر است:کاترین شوان (لطیفه)، باربارا پری (حمیده)، ماود موری،شارلین رومین (بدریه).

بنوشته سجویک، وجود این نوع از "ازدواج" در فرقه شوان تا اواخر دهه 1980 ناشناخته بود. بورکهارت می‌گفت: این مسئله، و مسائلی که برای برخی زنان پیش آمد، او را عمیقاً آزار می‌داد، ولی وی پس از کشاکش‌هایدرونی به این نتیجه رسید که وظیفه وفاداری به شیخ مقدم بر هر چیز است.

سال‌ها پیش از این ماجرا، در 4 اوت 1957، بورکهارت به یکی دیگر از اعضای فرقه مریمیه، بنام "عبدالهادی"، نوشت: مریدان شیخ درباره استاد خود نباید بر اساس دانسته‌های خویش از کردار او داوری کنند بلکه باید مبنای قضاوت‏شان تعالیم و روش شیخ باشد. او افزود:

«خداوند ما را گمراه نمی‌کند. او برای تحلیل کردار شخصی استاد به ما نیاز ندارد... اگر تعالیم استاد غلط یا روش او خلاف وحی است ترکش کن، ولی اگر بنظرت می‌رسد که کردارش غیراخلاقی است به شک خود شک کن.» [298]

مریمیه و نخبگان

مریمیه فرقه‌ای است نخبه‌گرا که علاقه‌ای به گسترش کمیت خود ندارد بلکه جذب نخبگان را، بویژه برجسته‌ترین و تأثیرگذارترین‏شان را، دنبال می‌کند. از اینرو، مریمیه هنوز فرقه‌ای کوچک، ولی متنفذ در نهادهای آکادمیک و فرهنگی، مانده است.حتی کسانی که در کلنی شوانی حومه بلومینگتن گرد آمدند عموماً در حوزه‌های تخصصی، بویژه هنر، نخبه بودند. کاترین شوان، زن قانونی شوان، هنرمندی توانا است و باربارا پری و شارلین رومین، اوّلین و آخرین "زن طولی" شوان، نیز در زمینه هنر برجسته بودند. و مارک کاسلو، از محارم شوان که به افشاگری علیه شوان دست زد، و در صفحات بعد با او آشنا خواهیم شد، مانند فریتیوف و کاترین شوان و شارلین رومین، نقاشی برجسته است.

بنوشته سجویک،مریمیه در دهه‌های 1960 و 1970 در اروپا و آمریکا گسترش یافت. در سال 1979 (مقارن با انقلاب اسلامی ایران) "زاویه"های مریمیه در چند کشور اروپایی دائر بود: سه زاویه در سوئیس (لوزان، بال، ژنو)، حداقل دو زاویه در فرانسه (ریمز، نانسی)، و حداقل یکی در انگلستان (لندن). در آرژانتین (بوئنوس‌آیرس) یک زاویه وجود داشت و در آمریکا سه زاویه (بلومینگتن، برکلی، واشنگتن دی. سی.).[299] در برخی کشورهای اسلامی، از جمله ایران، نیز زاویههای مریمیه وجود داشت.

بعلاوه، در پیرامون شوان گروهی ازهواداران غیرمسلمانحضور داشتند. یکی از آن‌ها بنامژان بورلا، [300]استاد دانشگاه نانسی فرانسه، گروهی را اداره می‌کرد که حدود 50 عضو کاتولیک داشت.راما کوماراسوامی، [301] پسر آناندا، نیز گروهی از کاتولیک‌ها را در آمریکا اداره می‌کرد. [302] گروه راما کوماراسوامی در مناسک مذهبی خود از روش‌های شوان استفاده می‌کند و مانند صوفیان "ذکر" می‌گویند البته با به کار بردن مفاهیم و نام‌های مسیحی. احتمالاً گروه بورلا نیز چنین است. بنوشته سجویک، مسیحیان عضو مریمیه نیستند، بلکه پیرو شخص شوان هستند و لذا واژه "شوانیها"[303] را به کار می‌بریم که شاملمریمیها و پیروان غیرمسلمان شوانمی‌شود.

امروزه، یکی از سه زاویه شناخته شده مریمیه در ایالات متحده آمریکا، و شاید مهم‌ترین آن‌ها، دربلومینگتون ایندیاناواقع است. این زاویه راویکتور دانر، [304] استاد مطالعات دینی، در سال 1967 تأسیس کرد. دانر پس از مطالعه آثار شوان مکاتبه با او را آغاز کرد و شوان او را بهجوزف براون، مؤلفچپق مقدس،وصل کرد که در دانشگاه ایندیانا تدریس می‌کرد. دانر به مریمیه پیوست. [305] دانر به دانشجویانش کتاب‌های ترادیشنالیستها بویژه کتاب‌های شوان و نصر را معرفی می‌کرد و برخی دانشجویان از طریق دانر عضو مریمیه شدند. دانر، طبق روش مریمیها، نه تنها عضویت خود در فرقه مریمیه بلکه حتی مسلمان بودن خود را پنهان می‌کرد.در سال 1979 حدود پنجاه عضو فرقه مریمیه در بلومینگتون حضور داشتند که شاگردان براون، دانر و یک استاد دیگر مریمی بودند. [306] سجویک نام این استاد دانشگاه را ذکر نکرده است. بنوشته سجویک،«نمونه دانر سازوکار گسترش مریمیه را نشان می‌دهد.»پیروان شوان از موقعیت خود در جایگاه استاد دانشگاه برای عضوگیری و تشکیل "الیت" خود استفاده می‌کنند.

توماس مرتون ، راهب کاتولیک

سجویک برای ارائه نحوه عضوگیری فرقه شوان نمونه مرتون را ذکر می‌کند. توماس مرتون [307] یکی از مشهورترین نویسندگان کاتولیک آمریکا بود. سجویک او را «نامدارترین راهب کاتولیک سده بیستم حداقل در آمریکا» خوانده است. مرتون عضو طریقت سیسترسی، [308] یا "راهبان سفید"، بود و در صومعهاین طریقتدر کنتاکی [309] زندگی می‌کرد. مرتون در سال 1946 با انتشار زندگینامه خود، با عنوانکوه هفت طبقه، [310] به شهرت رسید. این کتاب بیش از یک میلیون نسخه به فروش رفت.

از سال 1963مارکو پالیس[311] مکاتبه با مرتون را آغاز کرد. مارکو پالیس ترادیشنالیست انگلیسی یونانی‏تبار است و مؤلف کتب و مقالاتی درباره بودایی گری تبتی [312] و ترادیشنالیسم. [313]

در این زمان مرتون با مسئولان صومعه اختلاف داشت. [314] او از سال 1961 به اقداماتی دست ‌زد که برای یک راهب نامتعارف بود: شرکت فعال در جنبش ضد جنگ ویتنام و جنبش صلح و سرانجام «رابطه افلاطونی» با یک زن پرستار از 1966. مرتون به ادیان و آئین‌های غیرمسیحی علاقمند شد؛ بویژه به تائوئیسم و آئین بودایی ذن و به اسلام و تصوف. از اینرو، از سال 1959 به مکاتبه بالویی ماسینون، [315] اسلام‌شناس معروف فرانسوی و مؤلف زندگینامه حلاج، درباره شخصیت و عقاید حلاج پرداخت.

در سال 1963 پالیس برای مرتون چند کتاب فرستاد: یکی کتاب خودش درباره بودایی‌گری تبتی، و سه کتاب از گنون و شوان وقدیس مسلمان سده بیستمنوشته لینگز. کتاب لینگز، زندگینامه شیخ احمد العلاوی، به شدت بر مرتون تأثیر گذارد. مکاتبات پالیس و مرتون حدود دو سال ادامه یافت تا سرانجام پالیس برای مرتون یک شمایل قدیمی یونانی هدیه فرستاد. مرتون به پالیس نوشت: «هیچگاه در زندگی کسی چنین هدیه گرانبها و ارزشمندی به من نداده است.» در نامه بعدی، پالیس موجودیت مریمیه را برای مرتون فاش کرد و نوشت: «ما همه احساس می‌کنیم که شما باید عمیقاً در جریان باشی.»پالیس در این نامه مریمیه را یک طریقت صوفی کوچک توصیف کرده است.نامه بعدی که حاوی دعوتنامه برای عضویت مرتون در مریمیه است موجود نیست ولی مرتون در یادداشت‌های روزانه ژوئن 1966 به آن اشاره کرده. [316] یادداشت مرتون نشان می‌دهد که هنوز شوان از اعتبار و نام شیخ العلاوی برای عضوگیری استفاده می‌کرد. مرتون نوشت:

«نامه بعدی، که مهم است، آمد: پیامی است از یک شیخ مسلمان (استاد معنوی). در اصل اروپایی است، ولی [طریقت او را] یکی از بزرگ‌ترین قدیسین و رازوران مسلمان عصر (احمد العلاوی) ایجاد کرده. [در نامه نوشته شده که] من می‌توانم شخصاً و محرمانه پذیرفته شوم. نه دقیقاً بعنوان پیرو [عضو طریقت] بلکه بعنوان کسی که می‌خواهد مستقیماً و شخصاً مشاورش باشد. این مسئله برایم اهمیت فراوان دارد زیرا پرتو اندیشه‌های سنتی آن‌ها مرا در تماس با روح و آموزه‌های احمد العلاوی قرار می‌دهد... این بدان معناست که می‌توانم در یک سنت زنده و مقدس جایگاهی زنده داشته باشم. این می‌تواند تأثیرات فوق‌العاده بر من داشته باشد...» [317]

در دسامبر 1966 مرتون به پالیس می‌نویسد:«من هنوز به آقای شوان نامه ننوشته ام.»

مابقی مکاتبات پالیس و مرتون موجود نیست؛ یا دزدیده شده یا از بین رفته. تنها یک کارت پستال متعلق به ژوئن 1968 موجود است که نشان می‌دهد مکاتبات ادامه داشته.

در سال 1968 مرتون راهی سفر تبلیغاتی به هند و خاوردور شد.آن‌گونه که نصر در مقاله خود، با عنوان "آنچه مرتون را به تصوف جذب کرد"،[318]ادعا کرده، مرتون قصد داشت در مسیر بازگشت به آمریکا به تهران برود و با نصر ملاقات کند.

مرتون ابتدا به کلکته رفت. سخنرانی مرتون در کلکته رنگ و بوی ترادیشنالیستی داشت. او گفت:

«ژرفترین سطح رابطه، رابطه نیست؛ همدلی است... [که] ما وحدتی کهن‌تر را حس می‌کنیم. برادران عزیزم، ما هم اکنون یکی هستیم ولی تصوّر می‌کنیم نیستیم. آنچه باید کشف کنیم وحدت اصلی ‏مان است.»

مرتون از کلکته به هیمالیا رفت و با دالایی لاما [319] دیدار کرد. آن شب خواب دید که نه در لباس راهبان سیسترسی بلکه در کسوت لاماهای بودایی است. مرتون از هیمالیا به دارجیلینگ هند رفت و سپس راهی سریلانکا و تایلند شد. در بانکوک جنازه مرتون را در اتاق هتل یافتند. پلیس علت مرگ او را برق گرفتگی، به دلیل اتصال پنکه قدیمی اتاق، اعلام کرد.

مرگ ناگهانی‏ مرتون در 53 سالگی در زمان خود جنجال برانگیخت و حتی این شایعه را پدید آورد که سیا، به دلیل شرکت فعال در جنبش ضد جنگ ویتنام، او را به قتل رسانیده است. [320]

هیوستن اسمیت و مریمیه

بنوشته سجویک، پای مرتون هیچگاه به تهران نرسید ولی «پای یک نویسنده معروف آمریکایی دیگر به تهران رسید و مریمی شد.» [321] منظور هیوستن اسمیت است.

هیوستن اسمیت [322] کشیش متدویست [323] و نویسنده کتاب معروفی است با عنوانادیان انسانکه در سال 1958 منتشر شد. این کتاب بعداً با نامادیان جهان: سنن بزرگ خرد ما[324] تجدید چاپ شده و بیش از دو میلیون نسخه به فروش رفته است.در سده بیستم، کتاب‌های هیوستن اسمیت و مرتون پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا در حوزه دین بودند.

اسمیت در جوانی به آئین‌های رازوری علاقمند شد و در این زمینه به مطالعه پرداخت. او در مسیر مطالعاتی خود برای یافتن "جوهر واحد ادیان" از آثار آلدوس هاکسلی [325] و جرالد هرد [326] شروع کرد و به ترادیشنالیستها رسید؛ کتاب‌های گنون و کوماراسوامی را خواند ولی آثار گنون را «فوق‌العاده بدبینانه» یافت. یکی دو کتاب از شوان درباره آئین بودا خواند. در سفری به تهران، نصر کتابشناخت اسلامشوان را به او داد. [327]

هیوستن اسمیت دارای پیوندهای عمیق با مریمیهاست و به این دلیل بر آثار برخی مریمیان مقدمه نوشته و این مقدمه، به دلیل شهرت هیوستن اسمیت، فروش کتاب را به شکلی قابل ملاحظه افزایش داده است.بنوشته سجویک، اسمیت عضویت خود را در فرقه مریمیه اعلام نمی‌کند و مسلمانی خود را نیز سربسته بیان می‌کند. مثلاً، در مصاحبه‌ای گفته که در ماه رمضان روزه می‌گیرد یا 26 سال است روزانه پنج بار به عربی با خداوند رازونیاز می‌کند. هیوستن اسمیت در عین حال به مناسک یوگا عمل می‌کند و بطور منظم در کلیسای متدویست خود حضور می‌یابد. [328]

ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانون‌هاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران...
ما را در سایت ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانون‌هاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : وب نگار webnegar بازدید : 460 تاريخ : چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت: 17:50