نوع خاصّي از کثرتگرايي ديني که مورد حمايت سنتگرايان است، کثرتگرايي است که جانشين تئوسوفي شده.هر چند گنون قاطعانه به انکار انجمن تئوسوفي پرداخت، اما مادام بلاواتسکي در مقدمه کتابآموزه سرّيبه روشني انديشههاي کليدي سنتگرايان را درباره وحدت اديان بيان کرده است. اين انديشههاي کليدي عبارتند از: 1. همه اديان عمده از منبعي الهي برخوردارند؛ 2. اين اديان در باطن يکسان و در ظاهر متفاوت هستند؛ 3. ردّ پاهاي حکمت جاودان اصيل را ميتوان در اين اديان پيدا کرد.
بيان مادام بلاواتسکي در مقدمه کتاب مزبور چنين است: "فيلسوف حقيقي که طالب حکمت باطني است، شخصيتها، باورهاي جزمي و اديان خاص را به بوته فراموشي ميسپارد. علاوه بر آن، حکمت باطني همه اديان را آشتي ميدهد، همه جامههاي بيروني و انساني را از آنها برکنده، نشان ميدهد که ريشه هر يک از اديان با همه اديان بزرگ يکسان است."...
بلاواتسکي، نظير سنتگرايان، معتقد است که تعاليم باطني همه اديان در بردارنده حکمت جاودان است. [بنوشته بلاواتسکي،] "آنچه امروز حکمت سرّي (باطني) است زماني سرچشمه و منبع هميشه جاري و جاوداني بود که همه شاخههاي ديگر آن، يعني همه اديان ملل مختلف از اوّلين ملّت تا آخرين آنها، از آن سرچشمه ميگرفتند."
گنون به اين نتيجه رسيد که مادام بلاواتسکي شياد است. با اين حال گنون همان نوع کثرتگرايي ديني را که مادام بلاواتسکي از آن حمايت ميکرد حفظ کرد و بسان ساير سنتگرايان در آثار خود به شرح و بسط آن پرداخت...
اِشکال کثرتگرايي مورد دفاع بلاواتسکي و سنتگرايان آن است که بر قرائت خاصي از متون اديان جهان مبتني است که مورد ترديد است.لازمه اين قرائت آن است که معتقد شويم شباهتهاي خاص اديان در آموزه، به ويژه در آموزه باطني، تشکيلدهنده هسته گوهر اديان مختلف است و بايد تفاوتهاي آنها را به عنوان انحرافاتي [از اين گوهر] به کنار نهاد.بلاواتسکي از اين تفسير با اين ادعاي سئوالبرانگيز و مشکوک حمايت ميکند که وي تعاليم باطني و اوّليه اديان را به دست آورده است. از سوي ديگر، سنتگرايان مدعي هستند که ميتوانند با شهود عقلي به جوهر مشترک اديان پي ببرند. روشي که آنها به کار ميبرند قابل پذيرش نيست. آنها مفروض ميدارند که اديان، در آغاز، داراي جوهر باطني مشترکي هستند و متون اديان مختلف را به گونهاي تفسير ميکنند که با اين اصل سازگار باشد. امّا بايد گفت اين امر مصادره به مطلوب است.» [100]
تئوسوفیسم وباستانگرايي هندو - آريايي
برغم درستي نظر لنگهاوزن، بايد توجه کرد کهرويکرد انجمن تئوسوفي به احیاء آئین هایهندو و بوداييو زرتشتي و ترويج باستانگرايي هندو- آريايي معطوف بود و رويکرد گنون به اسلام چيزي نبود که تئوسوفیستها میخواستند يا از آن استقبال میکردند.نگاه تئوسوفيسم به اسلام دوستانه نبود و اين را به روشني هم از نوشتههاي الکات و بلاواتسکي و بزانت و هم از اجلاس نخستين "پارلمان جهاني اديان" ميتوان فهميد.
تئوسوفيسم، برخلاف تراديشناليسم گنون،آئینهايغيراسلامي سرزمين هند را اصلی ترینو نابترینشکل "دين"، و منشاء تمامي اديان، میدیدو بنیانگذاريو ترويج باستانگراييهندو- آريايي را هدف مهم خود قرار داده بود.بزانت در مقاله "هند، گذشته و آينده آن"، که در سال 1893 در نشريه پارسيقيصر هند(بمبئي) و سال بعد در نشريه تئوسوفيستيلوسيفر(لندن) منتشر شد، از هند بعنوان «سرزمين مقدس» نام برد؛ سرزميني که «فلسفه بزرگ آن منشاء تمامي فلسفههاي جهان غرب است ودين بزرگ آن منشاء تمامي اديان، مادر و گهواره تمدن است.» [101] بلاواتسکي در سال 1889 دوّمين هدف انجمن تئوسوفي را چنين اعلام کرد:
«تشويق مطالعه متون ديني آريايي و ساير متون ديني و علمي جهان به منظور اثبات اهميت ادبيات آسيايي يعني فلسفههاي برهمني، بودايي و زرتشتي.» [102]
در پيوستهاي کتاب بلاواتسکي يکي از اهداف انجمن تئوسوفي «احياء ادبيات سانسکريت، پالي و زند (اوستايي)» عنوان شده است. [103] از اينرو، لژ بلاواتسکي کانون اصلي آموزش ادبيات سانسکريت و زرتشتي بود و در کنار تدريسوداو ساير کتب سانسکريت، که بطور عمده خانم مولر تدريس ميکرد، متوني چوندينکرتودساتيرتدريس ميشد و در کلاسهايي آئين زرتشت در پرتو آموزشهاي تئوسوفي تأويل و تفسير ميشد. [104] مدرسين لژ بلاواتسکي، که بطور عمده پارسي بودند، در محل لژ و در ساير اماکن بمبئي به تدريس مقدماتي و پيشرفته کتب درسي تئوسوفيسم اشتغال داشتند. [105] شرقشناسان غربي و اعضاي سرشناس انگليسي، آمريکايي و فرانسوي انجمن تئوسوفي نيز هر از گاه در لژ بلاواتسکي بمبئي حضور مييافتند و سخنراني ميکردند. [106] بعبارت ديگر،از دهه 1880 ميلادي لژ بلاواتسکي، علاوه بر باستانگراییهندو، يکي از مهمترين کانونهايتدوين باستانگراييايراني بود.
پارلمان جهانی ادیان
دشمني با اسلام را در اجلاس اوّلين "پارلمان جهاني اديان" (شيکاگو، 1893) به روشني میتوان ديد و از ترکيب اين جمع میتوان آن "خرد باستاني" و "گوهر واحد اديان" را، که تئوسوفیستها در جستجوي آن هستند، شناخت.
کارگردان اين نمايش ماکس مولر و انجمن تئوسوفي بودند. سخنرانيها و تصاوير مندرج در کتاب دو جلدي و 1600 صفحهايپارلمان جهاني اديان، [107] که مشروح جريان اجلاس در آن ثبت شده، جايگاه ويژه خاخامهاي يهودي، چون دکتر هرمن آدلر خاخام بزرگ امپراتوري بريتانيا، و "دستور"هاي پارسي، چون دستور جاماسپجي منوچهرجي جاماسپ، را بعنوان "صاحبان" اصلي پارلمان نشان ميدهد. مسلمانان، حتي در سطوح پائين، حضور ندارند و در مقابل "پارلمان" پر است از انواع رهبران و نمايندگان فرقههاي نوساخته و جوکيهاي عجيب و غريب هندي و چيني و ژاپني و غيره. در اين اجلاس شرقشناسان نامدار چون ماکس مولر (دانشگاه آکسفورد)، به عنوان برجستهترين کارشناس اديان شرقي زمان خود، و گردانندگان مجامع شرقشناسي دانشگاههاي آکسفورد و کمبريج و اوترخت و ليدن و کلمبيا و تورنتو و مکگيل و هاروارد و شيکاگو و پنسيلوانيا، موزه بريتانيا و ساير مجامع شرقشناسي آمريکا، کانادا و اروپا، تعداد کثيري از گردانندگان سازمانهاي ميسيونري مسيحي در سراسر جهان مستعمراتي و پارسياني چون دادابهاي نائوروجي و سِر جيوانجي مودي و حتي نظاميان مستعمراتي بريتانيا چون ژنرال هاواردحضور دارند، ولي در فهرست نمايندگان هند حتي نام يک روحاني مسلمان به چشم نميخورد. [108]
اعضاي هيئت پارسيان هند عبارتند از: دادابهاي نائوروجي (نماينده مجلس عوام بريتانيا)، جيوانجي جمشيدجي مودي، دستور جاماسپجي منوچهرجي جاماسپآسا، و ارود شهريارجي دادابهاي بهروچا. [109]
نمايندگان فرقههاي نوساخته برهما ساماج، آريا ساماج و تئوسوفيسم و "پيامبران" نوظهوري چون ويوکاناندا ستارگان اين "پارلمان"اند. بيشترين تبليغ بر روي سوامي [110] ويوکاناندا، "پيغمبر" نوظهور هندي، است. او سخنانش را پس از چند دقيقه ابراز احساسات حضار آغاز ميکند. [111] سخنان ويوکاناندا حاوي پيامي تئوسوفيستي است. او ميگويد:
«من هندويم. من در درون کومه کوچک خود نشستهام و گمان ميبرم تمامي دنيا همين است. مسيحي نيز در درون کومه کوچک خود نشسته و گمان ميبرد تمامي دنيا همان است. مسلمان نيز در درون کومه کوچک خود نشسته و گمان ميبرد تمامي دنيا همان است. من از شما آمريکائيان سپاسگزارم به خاطر تلاش بزرگتان براي شکستن ديوارهاي اين دنياي کوچک ما... من اين موجود کوچک و محدود نيستم. من جهانم. من روح بودا، مسيح و محمدم. من روح تمامي آموزگارانم. روح تمامي غارتگراني که غارت شدند و تمامي قاتلاني که مقتول شدند. من جهانم. بپا خيزيد. اين والاترين پرستش است.» [112]
گرايش اصلي "پارلمان" ضداسلامي است. دکتر جرج پست، [113] رئيس کالج پروتستان بيروت، در دوازدهمين روز اجلاس (22سپتامبر1893) در پشت تريبون قرار ميگيرد، يک جلد قرآن کريم را با دست بلند کرده به حضار نشان ميدهد و با لحني تحريککننده ميگويد:
«من کتابي در دست دارم که200ميليون انسان با دستهاي تطهير نشده به آن دست نميزنند... و هر کلام آن را کلام مستقيم خداوند ميدانند.»
وي سپس به قرائت آياتي در زمينه «تبليغ اسلام با ابزار شمشير» و همسران پيامبر اسلام (ص) ميپردازد با ترجمهاي تحريف شده و موهن. [114] يا پراتاپ موزومدار، [115] نماينده فرقه برهما ساماج که رهبري آن با خاندانهاي تاگور و سن است، اسلام را ديني ميخواند که «با آتش و شمشير برتري خود را ثابت نمود.» [116]
پنجمين اجلاس پارلمان جهاني ادياندر دسامبر 2009/ آذر 1389، با شرکت بيش از دو هزار نفر، در ملبورن استراليا برگزار شد. يکي از اعضاي هيئت ايراني شرکتکننده در اين اجلاس گزارشي از سفر خود منتشر کرده است. [117]
طبق اين گزارش، اجلاس ملبورن حدود 8 ميليون دلار هزينه داشت و حاميان اصلي مالي اجلاس عبارت بودند از: خانواده ليبرمن که «خانوادهاي مشهور و ثروتمند در ميان يهوديان است. اين خانواده بانکداران بزرگي هستند که درکشور استراليا فعاليت ميکنند. همچنين در سرزمينهاي فلسطين اشغالي، ايالات متحده و روسيه هم از موقعيت ممتازي برخوردارند»؛ جامعه يهوديان ايالت ويکتريا؛ انجمن اتحاد براي توسعه يهوديت؛ اليزابت مرداک و مؤسسه خيريه او. «جالبتر اين که زير عنوان حمايتکنندگان مالي در بخش تشکر ويژه نام و نشان "سفارت اسرائيل در کامبراي استراليا" بسيار چشمگير و سئوالبرانگيز است.»
گزارش فوق نشان ميدهد که پارلمان جهاني اديان امروزه نيز در همان حال و هواي تئوسوفيستي نخستين اجلاس خود است.
82. براي آشنايي با برهما ساماج بنگريد به: عبدالله شهبازي، "دين سازان بنگال: خاندانهاي تاگور و سن" در اين آدرس:
http://www.shahbazi.org/pages/Iqbal_Nariman_Iran7.htm
83. براي آشنايي با سفر سالهاي 1911-1913 عبدالبهاء به اروپا و آمريکا بنگريد به: عبدالله شهبازي، "نظريه توطئه و فقر روششناسي در تاريخنگاري ايران"، قسمت ششم، در اين آدرس:
www.shahbazi.org/pages/Conspiracy_Theory6.htm
84. نورالدين چهاردهي،بهائيت چگونه پديد آمد، تهران: آفرينش، 1369، صص 200-201.
85. محمدعلي فيضي، حياتحضرت عبدالبهاء و حوادث دوره ميثاق، تهران: موسسه ملي مطبوعات امري، 128 بديع، صص 172-175.
88. ح. ک. ايرانشهر، "تئوسوفي"،ايرانشهر،سال 4، شماره 11 (اوّل بهمن 1305)، شماره 12 (اوّل اسفند 1305).
89. ايرانشهر، شماره 11، صص 644-645.
90. همان مأخذ، صص 645-646.
91. همان مأخذ، صص 646-648.
95. ايرانشهر، شماره 12، صص 706-708.
96. Ananda Kentish Coomaraswamy (1877-1947)
97. Sedgwick, ibid, pp. 40-50.
98. Gary Carl[Muhammad] Legenhausen (born 1953, New York)
99. Gerard Encausse (1865-1916)
100. لگنهاوزن، "چرا سنتگرا نيستم؟"
101. Annie Besant,India, London: Theosophical Publishing Society, 1913, pp. 9-10.
102. Blavatsky,The Key to Theosophy, p. 39.
104. Wadia,Fifty Years of Theosophy in Bombay,p. 23.
107. John Henry Barrows,The World’s Parliament of Religions, Chicago: The Parliament Publishing Company, 1893, 2 vol.
108. ibid, vol. 1, pp. 45-52.
110. "سوامي" لقب محترمانه است براي رهبران ديني هندو مانند "حضرت" در عربي.
112. Swami Vivekananda,The Complete Works of Swami Vivekananda, Calcutta: Advaita Ashirama, 1971-1972, vol.1, pp. 5, 341.
114. Barrows, ibid, vol. 1, p. 140; vol. 2, pp. 1096-1098.
116. ibid, vol. 1, p. 350.
117. حميدرضا مظاهري سيف،به سوي يک دين جهاني: گزارش تحليلي پنجمين اجلاس پارلمان اديان جهان در ملبورن استراليا، قم: صهباي يقين، چاپ اوّل، 1391، 320 صفحه.
118. همان مأخذ، صص 277-278.
ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانونهاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران...
ما را در سایت ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانونهاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : وب نگار webnegar بازدید : 605 تاريخ : سه شنبه 15 مرداد 1392 ساعت: 14:26