گذری بر موضوع قربانی انسان در آئین‌های رازآلود 1

ساخت وبلاگ

گذری بر موضوع قربانی انسان در آئین‌های رازآلود 1 - An Overview of Human Sacrifice in the Occult

این مقاله گذری است بر مسئله‌ای به نام قربانی انسان. مسئله‌ای که صحبت هر روز نیست. مسئله‌ای که بسیاری نه قادر به تصور آنند، نه قادر به درک آن و نه قادر به قبول وجود و ابعاد آن. اما متاسفانه این یک واقعیت است. واقعیتی تاریخی که تا به امروز ادامه دارد. واقعیتی که به نظر می‌رسد نه تنها از شدت آن کاسته نشده، بلکه سیر صعودی عظیمی به خود گرفته و در دنیای مدرن در مقیاس‏هایی بسیار بزرگتر انجام می‌شود.به صورتها و شیوه‌هایی که به چشم ناآشنا فقط عجیب، بی‌پاسخ و فراتر از تحلیل‌های "متفکران" است اما به چشم کسانی که هماره به سطح اکتفا نکرده و لایه های عمیقتر را میکاوند، ماوراء و فرق رازآلود، کاملا حساب شده و آئینی به نظر می‌رسند.

طبق گزارش رسمی اف.بی.آی در سال 2000، 876213 شخص در آمریکا "مفقود" شدند.

750000 نفر ایشان کودک بودند.

*******

در عین حال، امروزه از مقدار گزارش و بحث درباره این فاجعه تکان دهنده کاسته شده، و این عمیقا به دلیل سیطره هر چه بیشتر عوامل پشت این اعمال شیطانی بر وسایل ارتباطی است.

آسانترین راه کنترل ذهن کنترل ورودی‌ها است. اگر کسی موفق به کنترل عمده ورودی‌های اطلاعاتی یک شخص شود، عمده خروجی‌های اطلاعاتی وی، یعنی ذهن، تفکر و مرزهای تحلیل وی را در دست گرفته. ( و این چه راهبرد عالی‌ای است برای مردمی که فرای ذهن و عقل خود ورودی‌ای ندارند). این امروزه به سادگی توسط نظام‌های آموزش و پرورش اجباری و سپس رسانه‌های جمعی صورت می‌گیرد. بسیاری پس از طی دوران تحصیل، چه دیپلم چه دکترا، یا مطالعه و تحقیق را عمدتا کنار گذشته یا چنان درگیر زندگی می‌شوند که فرصت تفکر عمیق و فرای مرزهای نگهبانی شده توسط "نگهبانان فکر" درباره موضوعاتی همانند تاریخ و فلسفه را ندارند، چه برسد به مطالب "غیر معمول"، همانند مسائل مخفی و مرموز[2]. آنها هم که سنگینی افتخارات مدارک و تحصیلات و القاب رسمی و غیر رسمی خود را بار کرده و می‌کشند، چه بسیاریشان که در اصل دنبال اسم و تصویر و شهرت‌اند و نه علم و حقیقت. که کسی که حقیقت را می‌خواهد راضی نمی‌شود، کنجکاوی ذاتی کودکانه‌اش را نمی‌کشد، در مرحله‌ای از شهرت ظاهری خیمه نمی‌زند و دلش را با تعدد اسم و رسم و نظراتش در صفحات چاپی و مجازی و فیگورهای عکس‌هایش خوش نمی‌کند. دریغ که بسیاری از متفکران و استادان و صاحب‌نظران اینگونه‌اند. یک سیرک بزرگ که همه قربان صدقه هم می‌روند و برای هم کف می‌زنند و اجلاس و گردهمایی برپا می‌کنند. تکان خوردن از نظریات کاری سخت است، بسیار سخت، برای کسی که حوصله و جرات گفتن اشتباه کردم، من اشتباه کردم، را ندارد. چه بسیاری که عمری را پای فلان نظریه و کتاب گذاشته‌اند.

فعالیت رسانه‌ها و محققان مستقل غربی شاید در هیچ امری بیشتر از تاریخ باستان و مخصوصا مصرشناسی آشکار نباشد. همینقدر اشاره اینجا بس است که این مبحث جایی دیگر می‌طلبد.

حقیقت این است که فرقه‌های رازآلود و مناسک پر رمز و رازشان هنوز وجود دارند، به قدرتمندی گذشته باستانیشان. در دنیایی که عوام و همانهایی که آنها را بنا به تفکر کمّی خود "توده" می‌نامند (همان تفکری که «رنه گنون» به زیبایی آن را نمود کامل زندگی در عصر کمیّت نامیده) زندگی در سراشیبی‌ای به نام تمدن مدرن که همگان با شیفتگی و با سرعت به سوی پایین‏ترین نقطه که آن همان حکومت ضد و وارونه‏ ی همه چیز، دجال ضد مسیح است[3]، "توسعه" یافته و به پیش می‌روند، در دنیایی که توده‌ها تشویق می‌شوند به مادی‌بینی همه چیز، بریدن از یکدیگر، ذوب شدن در فردگرایی، خودبینی و سود شخصی، بریدن از خداوند، مسخره کردن باستانیان و "خرافات" شان و بی‌معنی دیدن هر چه آقایان برچسب خرافات و افسانه و اسطوره به آن بزنند، در همین عصر، رهبران دنیا، قدرتمندترین و ثروتمندترین اشخاص دنیای مدرن ما، تا خرخره در مناسک عجیب و غریب رازآلود و آنچه "خرافات" می‌نامند غوطه‌ورند.

چه توضیحی وجود دارد برای مراسم‏های سحر و جادویی که آقای جک پارسونز[4] مخترع سوخت جامد موشک و یکی از مهم‏ترین پایه‌گذاران ناسا، هر شب در خانه‏ اش به همراهی دانشمندان پروژه منهتن[5] برپا می‌کرد؟

جان (جک) پارسونز. مخترع سوخت جامد و پایه‌گزار جی.پی.ال ناسا

چه توضیحی وجود دارد برای فعالیت‌های فوق برنامه بسیاری از دانشمندان نازی و دیگران که به آمریکا آمده و مهمترین پستها را در اختیار گرفتند؟ افرادی همانند همان آقای اوپنهایمر[6] که استادی محترم می‌گوید که بیچاره سخت رنجور بود و بخاطر "عذاب وجدان" از بابت بمب اتم، برای "معنویت" به فلسفه هندو پناه برد، بیچاره نمی‌دانست چه کند. عجیب می‌دانم که او چرا اشاره نکرد به تعلقات و روابط آقای اوپنهایمر و امثالش با تاریک‏ترین محافل رازآمیز، شاید هم واقعا خبر نداشت !! ازاین تعلقات و روابط.

دانشمندان آلمان نازی متخصص موشک پس از جنگ جهانی و انتقالشان به آمریکا، تحت پروژه پیپر کلیپ[7]. به علامت سواستیکا روی تابلوی چوبی دقت کنید. این عکس در آمریکا گرفته شده.

"دانشمندان" پروژه منهتن. اوپنهایمر نفر دوم از چپ

چه توضیحی وجود دارد برای احضار خدای باستانی "اسطوره‌ای" نیم‌بز نیم‌انسان "پن[8]" که آقای پارسونز می‌گفت قبل از هر آزمایش موشک با جادو احضار می‌کند؟ چه توضیحی دارید برای حضور حضرت آقایی که پلوتونیوم را به دنیا هدیه داد[9] در بوهمین گروو[10] و مناسک غریب مهمترین سردمداران دنیا که هر تابستان در آنجا به دور مجسمه عظیم سنگی یک جغد می‌رقصند و کارها می‌کنند. جغدی که از بین این همه نام، او را همان "مولوخ [11]"‌ ی می‌نامند که در دوران "باستان" مردم کودکانشان را به او قربانی می‌کردند.

چه توضیحی وجود دارد برای رؤسای جمهور و وزرا و شاهزادگان و دانشمندانی که در ظاهر عادی به نظر می‌رسند اما وقتی به جایی دگر می‌روند آن کارهای دگری می‌کنند که به ذهن هیچ انسان "عادی" و "مدرن" خطور نمی‌کند.

مناسک رازآمیز و جادو و کارهایی که دقیقا، کلمه به کلمه و ذره به ذره همان مناسکی‌اند که هزاران هزار سال پیش انجام می‌شد. لیست این نمونه‌ها طولانی است و این مسئله‌ای که باید مطرح شود. باید شناساند این شیاطین و میزبانانشان را که روحشان را به ابلیس فروخته‌اند. همه چیز را وارونه کرده‌اند. تاریکی را در کوری‌شان "نور" دیده‌اند و می‌خواهند دنیا را به گندشان آغشته کنند. هدف اینها کور کردن مردم شریفی است که تبدیل کرده‌اند به "توده"ها. اعدادی محض در صفحه‌های آمار. مردمی که شماره‌های ثبت و ملی و امنیت اجتماعی‌شان بر نامهایشان مقدم است. چرا که تنها در میان کوران است که مرد یک چشم می‌تواند پادشاه شود. پس چه زیبا گفت آن که فرمود:

نبرد ما علیه گوشت و خون نیست. نبرد ما علیه عوامل، قدرتها و حاکمان دنیایی تاریکی است، علیه میزبانان دنیوی شیاطین آسمانی

Ephesians 6:12

امیدواریم این خلاصه‌ی ساده سودمند و مفید باشد و به خدا پناه می‌بریم اگر چنین نیست.

*******************

این گفته معروف که "حقیقت از تخیل عجیب‌تر است"[12]، به دلیل درستی و رو راستی‌اش، گاه بسیاری را، مخصوصا آنها که به خیال خود جایی دنج در دنیای مادی خود یافته‌اند، ناراحت و پریشان می‌کند. هر از گاهی رسانه‌ها تیترهایی درباره اعمالی وحشیانه و باورنکردنی بیان می‌کنند که توسط انسان‏هایی به ظاهر مثل من و شما، نرمال و محترم به وقوع پیوسته‌اند: مادرانی که بچه‌هایشان را کشتند. پدرانی که کودکشان را سوزاندند و حتی کودکانی که دوستان و اقوامشان را به صورتی سادیستیک قتل‌عام کردند. چنین اعمالی قلوب عده‌ای از مردم را عیان کرده و در عین حال مردم متمدن جهان را به حیرت وا می‌دارند. مردمی که می‌گویند فلانی را می‌شناختیم، اصلا به او نمی‌آمد. خیلی محترم بود!

اما عملی وجود دارد که در وحشیانه بودن و قصاوت‌اش در بالای تمامی اعمال دیگر قرار داشته، و آن قربانی کردن انسان است.

گرچه بسیاری، به لطف هالیوود، تصور می‌کنند که اینگونه کارها فقط در جنگل‌های انبوه آفریقا یا آمریکای جنوبی صورت می‌گیرد، اما وقتی هر از گاهی کشف می‌شود که یکی از اعضای به اصطلاح "متمدن" جامعه، چنین کار وحشیانه‌ای را انجام داده مردم مرتب حیرت‌‌زده می‌شوند. در ضمیرشان جای داده‌اند که آدم‌خواری و خون‌خواری، تنها درمیان قبایل بی‌تمدن بومی صورت می‌گرفت که اکنون نیز باید پس از فتح، متمدن کردن و قلع و قمعشان! دیگر خبری از این مسائل نیز نباشد.

اما در تاریخ این شناخته شده است که تقریبا هیچ دین و آئینی نیست که چنین تندروی‏هایی در شاخه‌ای از آن انجام نشده باشد، عمدتا شاخه‌ های دارای مناسک رازآلود، با اینکه در اقلیت اند ولی نکته دردناک اینجاست که اینکار توسط افرادی که در ظاهر با ایمان‌ترین و مقیدترین و مقدس‌مآبترین آن آئین بودند انجام می‌شده و می‌شود.

این موضوع عمدتا شامل دین یهود شده و تاریخ این مسئله عجیب و جنجال برانگیز، تا دوران باستان به عقب می‌رود.

این مسئله‌ای است شاید قدیمی‌تر از خود خط و زبان. قربانی انسان اتهام سنگینی است که در طول تاریخ تندروان یهودی بسیار به آن متهم شده‌اند. طبیعی است که امروزه بسیاری نسبت به بحث درباره آن بسیار محتاط باشند. اما این اتهام حداقل برای دو هزار سال بر دوش یهودیان سنگینی کرده. بالاخره چرا یهودیان تندرو در گذشته و شاید همین امروزه باید انسان قربانی کنند؟ بسیاری حتی دوست ندارند درباره این موضوع فکر کنند و باور دارند که این پروپاگاندای خالص ضد یهودی است. خود یهودیان نیز به سرعت می‌گویند که چنین ادعاهایی دروغهایی است که طی قرن‌ها تکرار شده و از پایه بی‌اساس است. اما این داستان دو رو دارد. یک روی آن باور دارد که قربانی انسان در یهودیت، نه تنها پروپاگاندای ضد یهودی نیست، بلکه یک حقیقت است. چیزی که از زمان آغازش اثری وحشتناک بر جامعه داشته.

مراسم قربانی و گرفتن خون از کودک

شاید بعضی به مطالبی که در اینجا عرضه می‌شود شک کنند، اما نگاهی منصفانه به این موضوع شما را باید به فکر بیندازد. در همین حال، مطالعه‌ای عمیق و محققانه درباره موضوع، بسیاری شکاکان را به حقیقت موضوع مطمئن خواهد نمود.

این حقیقت دارد که بسیاری از آنها که درباره این موضوع تحقیق کردند توسط یهودیان، ضد یهود (آنتی سمیت) لقب گرفته‌اند. لقبی که به نظر می‌رسد عده‌ای همانند نقل و نبات نثار دیگران کرده و برای بر هم زدن بحث درباره هر موضوعی که آنها را به انتقاد گرفته یا پریشان می‌کند استفاده می‌کنند. اما اگر یک آنتی‌سمیت بگوید که آسمان در روزی آفتابی آبی است، آیا چون یک به اصطلاح آنتی‌سمیت این را گفته، آسمان کمتر آبی می‌شود؟ داستان چنین بحث‏هایی نیز عمدتا چنین است. گرچه بعضی که درباره این مطالب تحقیق کردند، واقعا آنتی‌سمیت بودند، اما شاید این کشف حقیقی بودن و انجام قربانی انسان توسط عده‌ای از به ظاهر یهودیان بود که بسیاری از این مردم را از مرز تعادل هل داد و آنتی‌سمیت کرد. پس از درک این راز سرپوش گذاشته شده موجود در میان بعضی یهودیان در طول تاریخ، یک غیر یهودی عادی، چطور می‌توانست احساسی جز نفرت داشته باشد؟ بالاخره این آنتی‌سمیت نیست که عمل شیطانی قربانی انسان، که امروزه عمدتا قتل آئینی توسط یهودیان[13] نامیده می‌شود، را انجام می‌دهد. با این حال جالب اینجاست که اکثر یهودیان، و نه تنها آن "اقلیت تندرو" که در معرض اتهامند، همیشه سعی کرده‌اند این موضوع را "مزخرفات" و غیریهودیانی که چنین اعمالی را گزارش می‌کنند را بدتر از مجرمین این امر نشان دهند.

عمده مورخان می‌دانند و اذعان می‌کنند که قربانی انسان در گذشته در میان بسیاری از ادیان و فرق رواج داشته. معابد آلوده به خون آزتک[14]‌ها گواهی بر این مدعاست. قلب تپنده بسیاری از بی‌گناهان در آنجا به صورت زنده به عنوان قربانی به خدای اعظم تمدنهای آمریکای جنوبی، کتزلکوتل [15] یا کولاکان [16]، "اژدهای پردار"، از سینه‌هایشان بیرون کشیده شد. تاریخی که بی‌شباهت به "اسطوره" ضحاک اژدها "پادشاه هفت کشور" که "مارهایش" "مغز" جوانان را می‌خورد نیست.

قربانی کردن انسان در بین آزتکها

ایرلندیان نیز "اسطوره"‌ای جالب دارند.می‌گویند که ساکنین اولیه ایرلند گروهی "خدایان" حریص به نام "فورموریان"[17] بودند که هر سال دو سوم کودکان مردم را می‌خواستند.

دروید‌ها[18] نیز که تا به امروز فعالند و وینستون چرچیل[19] و اسقف اعظم کانتنبری کلیسای انگلستان[20] کاهنین آن بوده و هستند، به این کار شهرت داشته‌اند. یکی از رسم‌های شناخته شده آنان در تاریخ، دفن کودکی در زیر پی ساختمان یا پاشیدن خون وی بر آن است. همچنین سوزاندن در آتش.

وینستون چرچیل هنگام ورود به لژ طریقه باستانی درویدها در قصر بلنهیم. 15 آگوست 1908

اسقف کانتنبری در لباس دروید

در آئین هندو عملی به نام "ساتی" وجود دارد که در آن زنان خود را در آتش قربانی می‌کنند. طبق گزارشاتی این عمل هنوز در بعضی نقاط هندکه یک میلیارد هندو در آن زندگی می‌کنند زنده است و انجام می‌شود. به علاوه، شما هنوز که هنوز است می‌توانید در وداها[21] لیست نامهای خدایان و قربانی مورد علاقه هر یک را پیدا کنید. تا همین دوران "مدرن" ما هندوان هر ساله برای خدای مادر، کالی[22]، و شیوا[23]، انسان قربانی می‌کردند و همیشه این باور در هندویسم بوده که شیوا از گوشت انسان تغذیه می‌کند. هر جمعه در معبد شیوا در تنجور[24] یک کودک مذکر را قربانی می‌کردند. این عمل به طور رسمی تنها در قرن 19 ام متوقف شد.

کالی و شیوا. به جسد در حال سوختن و سرهای بریده شده‌ای که گردنبند شده‌اند دقت کنید.

همین چند سال پیش در مکزیک فرقه‌ای عجیب کشف شد که بسیاری را قربانی کرده بود، از جمله دانشجویی آمریکایی به نام جیم کیلروی[25]

سابقه این عمل در خاورمیانه "گهواره تمدن" نیز متاسفانه باستانی است. تمدن‌های خاورمیانه نیز همانند معادلان خود در تمام دنیا برای خدایان اعظم خود آئین‌های مختلف قربانی انسان داشتند. این عمل عمدتا به صورت سوزاندن شخص صورت می‌گرفت. هدف از انداختن حضرت ابراهیم علیه‌السلام در آتش همین بود. حفاری‌های سِر لئونارد وولی[26] در شهر سومری اور، موطن حضرت ابراهیم علیه‌السلام، در سال 1927 در قبرستان سلطنتی شهر، شواهدی گسترده از قربانی انسان را آشکار کرد.

در تقریبا تمامی تمدن‌های باستان، سه‌گانه‌ای وجود داشت که پرستش می‌شد. یک خواهر و برادر که در عین حال همسر نیز بودند، و فرزندشان. پدر می‌میرد و همسر/ خواهر باکره‌اش تولد به پسری می‌دهد که با مادرش وصلت کرده و جای پدر را می‌گیرد. این سه‌گانه در حقیقت پرستش خدایی میرا [27] است. خدایی که می‌میرد، و سپس در کالبد پسرش زنده می‌شود. به نظر ما این همان شیطان است، از مردن به معنی فروافتادن‌اش، تا تولد دوباره و برپا ایستادنش به باور آنها. شاید حالا بیشتر معنی و اهمیت تاکید خداوند بر صفات "حی" و "وحده" را بتوان درک کرد، که چرا اینقدر این ذکر مهم است:

لا اله الا الله، وحده وحده وحده، لا شریک له، له الملک و له الحمد، یحی و یمیت و هو حی لا یموت.

این موجود با نامها و القاب متفاوت در تمام تمدنهای باستانی حاضر است. همان کتزلکوتل آمریکای جنوبی است که ذکرش رفت، اوسایرس، ایزیس و هوروس[28]. نمرود، سمیرامیس و تموز[29]. مردوخ[30]، ایشتر[31]، دینوسیوس[32]، و غیره. این خدا در میان کنعانیان و فلسطینی‌های باستان تحت نامهای مولوخ[33] ، بعل/ بعل- بریت[34]، حداد[35] و غیره پرستش می‌شد.

بعل خدای کنعانیان اُسایرس خدای مردگان ایزیس

ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانون‌هاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران...
ما را در سایت ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانون‌هاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : وب نگار webnegar بازدید : 1891 تاريخ : پنجشنبه 25 آبان 1391 ساعت: 20:15