روایت رقیب میرحسین موسوی در وزارت خارجه دولت رجایی از برقراری رابطه با آمریکا 2

ساخت وبلاگ

 ما یک کشور عضو سازمان ملل هستیم که تعهدات بین المللی و حقوق بین المللی داریم. NGO نیستیم که مواضعی NGOایی اتخاذ کنیم و نطق کنیم و برگردیم!

من آن زمان از مرحوم رجایی خواستم تا از حضور عراق در خاک ایران بگوید، از تعداد تانک​هایی که وارد ایران کرده، تعداد کشته شده های ایرانی و اطلاعات تجاوز به ایران آمار تخریب ها و خسارت به پالایشگاه آبادان و خسارت کاهش فروش نفت را ارائه بدهند. عکس​های محاصره خرمشهر وجنایت عمیه شهروندان غیر نظامی و دیگر جنایات جنگی سخن بگوئیم. حتی گفتم که به عنوان سند بگویند که به عکس​های ماهواره ای وآواکسی خود آمریکایی​ها از مرز ایران و عراق ومانطق جنگی و اشغال شده ایران برای استناد مراجعه کنندو .... اما مرحوم رجایی تاکید داشت که می​خواهد از مظلومیت ملت ایران درزمان نظام شاهنشاهی بگویند و این صدای حقانیت انقلاب است. آنها متن تدوینی ما را مثله کردند و بیشتر ادعاهای حقوقی آن را حذف کردند.

به ایشان گفتم لااقل در مصاحبه خارج از جلسه شورای امنیت این موارد را بگوئید اما او گفت که به عنوان گواه و شاهد مظلومیت​های ایران که خودشان در زندان شاه شکنجه شده اند پای خودشان را نشان بدهند وبگویند مسئول هم اینها استکبار امریکاست! ! من می​گفتم این درست ولی جلسه شورا برای رسیدگی به ادعای ما مبنی بر تجاوز حکومت صدام تشکیل شده است ونه برای بررسی جنایات حکومت شاه ونقش امریکا در حمایت از او. خواهش کردم که پای مضروبشان را هم نشان ندهند که مناسب جو خبری در سازمان ملل نیست و احتمالا در عکس​ها هم چیزی از این شکنجه​ها معلوم نیست.

ثانیا این کار در شان یک نخست وزیر نیست. در شان رئیس دولت نیست که «مشار بالبنان» یعنی انگشت نما شود! انگشت نما شدن در شرع ما هم ممنوع است، ولو اینکه حق با ما باشد. می​گفتم شما محق هستید و بر اساس آیه​ای از قرآن « لا یحِب اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلا مَن ظلِم» کسی که صاحب حق است می​تواند صدایش را بلند کند ولی جایش اینجا نیست.

ایشان این یاد آوری آیهدرسخنم را پسندید و این آیه را به کار برد. در حالیکه حرف من چیز دیگری بود.

پس به گفته شما، انتظاری که از جلسه شورای امنیت سازمان ملل داشتید محقق نشد و هم مذاکره ای با آمریکا انجام نشد...

بله متاسفانه. ما خیلی تلاش کرده بودیم که آمریکا را راضی کنیم مانع تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل نشوند. آنها با یارانشان خیلی مقاومت کردند ولی جلسه برقرار شد اما از این فرصت استفاده نشد و به جای ادعانامه ما یک «نطق حسینیه​ای» قرائت شد که بیشتر خوراک داخلی داشت و در داخل کشور بازتاب یافت تا در مجامع بین المللی.

هنگامی که با هیات از اقامتگاه عازم مقر سازمان ملل بودیم به آقای بهزاد نبوی گفتم چرا کاپشن پوشیده​اید؟شما اینجا یک سردار جنگی نیستی و باید لباس متناسب بپوشی. او هم به استهزا به من گفت من مثل تو کراوات نمی​زنم! ایشان افتخار معاونت اجرایی رئیس​جمهور داشتنند در حالیکه هم نمی​دانست شورای امنیت برای چه منظوری در حال تشکیل است!

به آقای رجایی گفتم که شما به جای چنین افرادی نیازمند تیمی از همراهان هستید که بتوانند دفاعی متقن و حقوقی از منافع ایران داشته باشند و بتواند تشخیص دهند که چه کاری در چه جائی نیکوست. حتی می​گفتم که قطعا آقای بهشتی با این تصمیمات وی موافق نیست. اما ایشان پس از بازگشت به ایران نزد امام (ره)رفته و گلایه کرده بودند که من با او دعوا کرده ام سخن به درشتی گفته ام. حال آنکه من به استناد همان آیه بالا می​گفتم چون ملک و ملتدر معرض ظلم است باید فریاد کنیم. شنیدم ایشان در تهران گفته بودند فلانی به عنوان وزیر خارجه به درد او نمی​خورد. به این ترتیب بحث وزارت من به کل منتفی شد.

آقای تاج​زاده در یکی از گفت​وگوهایشان با «شهروند امروز» گفته بودند که متن نطق شهید رجایی را ایشان نوشته​اند. یعنی پس از منتفی شدن متن پیشنهادی شما، ایشان متن جدیدی نوشتند؟

من نوشته ایشان را ندیده ام ولی خبر جالبی است بعید هم نیست که چنین بوده باشد! او در آن زمان یک دیپلمه نیمه دانشجوبود و نباید به خود اجازه میداد که در آن روزهای سرنوشت سازکه برایتمامیت ایران نقشه کشیده بودند، بازی دانشجوئی کند! نطقی که ما تدوین کرده بودم با هم فکری چهار استاد وبر اساس حقوق بین الملل بود.

اسامی آن افراد که در تهیه آن ادعا نامه کمک کردند را به یاد دارید؟

بله. آقای حامد الگار دانشمند و فیلسوف معروف اسلامی در دانشگاه کالیفرنیا، شاهین آبراهامیان استادحقوق بین الملل و علی امیری استاد روابط بین الملل دانشگاه کنت و خودم. علاوه بر این با اساتید دیگری هم مشورت​هایی میکردیم و یک نطق به اصطلاح «Oxford»​ای تنظیم کرده بودیم که متاسفانه به کار نیامد.

متن آن نطق رادارید؟

نه متاسفانه ولی در مجموعه اسناد وزارت خارجه یک نسخه آن باید باشد. متن نطق خودم در 8 اکتبر 1980 در سی و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل را هم در اسناد سازمان ملل می​توانید بیابید.

مذاکرات آقای صادق طباطبایی از کانال آلمان به کجا انجامید؟

لابد همان​ها که ریاست جمهوری ریگان را به نفع ایران می​دانستند، مانع از تداوم آن مذاکرات هم شدند و مذاکرات صادق طباطبایی را هم زمین زدند. من در جریان آن مذاکرات نبودم فقط خبر آن را شنیده بودم وهیچ​گاه با ایشان در این مورد هم​ صحبت نشده ام.

تحلیل های ساده انگارانه موجب شد که قضایای دیپلماتیک بصورت برد-برد دیده نشوند. اگرچه کارتر حامی ایران نبود اما ریگان به مراتب بدتر از او بود. همانطور که این روزها هم چنین است. اساسا در امریکا جمهوری​خواهان سیاست​های خصمانه​ تری علیه ایران دارند. الان هم می​بینید که رامنیرسما نوکر صهیونیست​هاست.

به نظرتان در نحوه استفاده از تریبون سازمان ملل طی این سال ها تفاوتی ایجا شده یا هنوز هم نطق​ها سیاسی​اند به جای حقوقی ایراد می​شود؟

آنقدر برای نمایندگان ما در سازمان ملل خط و مرز می​گذارند و این طرف و آن طرفشان پونز می​چینند که جرات حرکت ندارند و عملا نمی​توانند کاری بکنند! شما ببینید این نتانیاهو جرثومه همه فسادهای عالم که خودش و پدرش آدم کش های حرفه ای در سازمان تروریستی هاگانا بوده اند واز ظالمترین افراد در این کره خاکی است همانند یک شارلاتان حرفه ای نطاق و یک عمرو عاص مجسم، در این هفته چه سخنرانی​ای علیه ایران در سازمان ملل کرد و در مقابل ما یک کارمند دفترمان در سازمان ملل را به جواب نتانیاهو فرستادیم !! دیدید چگونه پاسخ او را داد؟! ما که نباید در مقابل «عمروعاص» یک «ابوموسی اشعری» بفرستیم تا اینگونه شل و بی خاصیت جواب او را بدهد!

به این شکل ایشان را هم از ظرفیت خودش تهی می​کنیم آنوقت این همه برایش هزینه کرده ایم و با استفاده نا بجا ازاو بی خاصیتش می​کنیم. جواب افراسیاب را باید با رستم داد!

کنایه شما به آقای خزایی است که کس دیگری را به جای خود فرستاده؟

نه احتمالا انتخاب بهتر در عهده ایشان هم نیست! باز این آقای جواد ظریف نطاق بود ومی​توانست حریف آنها بشود. یک ادم حرفه​ای مثل او را باید به عنوان پاسخگو بفرستند جلو. اصلا ما که مجبور به نطق انگلیسی نیستیم. با زیان فارسی و به شکلی قراء و کوبنده پاسخ بدهند و یک مترجم خوب بیاورند تا حرف​هایشان را ترجمه کند. به کارهای گران، مرد کارآزموده باید گماشت. من متاسفم که جواب نتانیاهو را اینگونه دادیم.

برخی معتقدند که نطق نتانیاهو در نشست امسال سازمان ملل تاثیرگذار بود و شما هم معتقدید که پاسخ ایران کوبنده نبود.

درباره تاثیرگذاری نطق نتانیاهو من بحث دارم. او می​خواست با این نطق بر روی عوام تاثیر بگذارد که گذاشت و به هدفش رسید. حرف من این است که در مقابل عمروعاص ما باید مالک اشتر و ابن عباس به میدان می​فرستادیم. حضرت علی هم می​خواست «ابن عباس» را بفرستد اما کوته بینانی گفتند که «پارتی بازی نکن و پسر عمویت را نفرست». آنها که به خاک این ملک معتقد و پایبندند باید بدانند که گربه باد کرده، هرگز پلنگ نمی​شود. یک سوزن به او بزنند می​ترکد و دیگر حتی یک گربه هم نیست.

حاج میرزا آقاسی که شهره خاص و عام در بی کفایتی است برای مذاکرات ایران و عثمانی امیرکبیر را می​فرستد. مذاکراتی که دو سا ل طول کشید و همین آقاسی بی​عرضه ذیل گزارش امیرکبیر نوشت که «فضل آن است که دشمنان بگویند و این پسر در آینده کارهای شگرفی انجام خواهد داد». آن وقت ما با این همه ادعای دانایی چه کسانی را برای هماوردی با نتانیاهو که صد عمرو عاص را درس می​دهد برای جواب و مذاکره می​فرستیم؟!

به نظر شما با چه ادبیاتی و چگونه باید از تریبون سازمان ملل استفاده کرد؟

در مجامع بین المللی کشورها و دولت​ها به نمایندگی از کشورها حضور دارند و فقط و فقط باید مجموعه ماتریس و معادلاتشان را برای بهینه کردن منافع ملی​شان در نظر بگیرند. آنجا یک جامعه اخلاقی نیست که ما بگوییم «فلان کاری که می کنید، خلاف عدل است»! برای اینکه آنجا مکان امر به معروف و نهی از منکر نیست، آنجا مکان معادله قدرت​ها است و باید در مکان معادله قدرت​ها باید کاری بکنیم که آچمز نشویم.

البته ذات مجمع عمومی با ذات شورای امنیت فرق می​کند. در مجمع عموی دفاع از سیاست​ها،توجیه آن و سعی بر استفاده از تریبون برای رساندن حرف​ها می​شود تا منافع ملی کشورها به بهترین شکل تامین شود ولی در شورای امنیت یکgameحقوقی و قدرتی است. آنجا مخرج مشترک قدرت​ها و مواضع حقوقی گرفته می​شود و آنها که صاحبان قدرتند ردای حقوقی به آن می پوشانند. یعنی مثلا آمریکا یارگیری می​کند و از 15 عضو شورای امنیت، 13 رای جمع می​کند و با دو عضو دیگر هم لابی می​کند که با نظر انها مخالفت نکنند. کما اینکه 10 عضو عادی ادواری که حق وتو ندارند و در میان 5 عضوی که حق وتو دارند، دو کشور در تیم آمریکا نیستند. منظورم چین و روسیه است که امریکا می​کوشد این دو کشور یا با آنها همراهی کنند و یا اینکه لااقل مخالفت نکنند و کار به استفاده از حق وتو نرسد.

اینکه در اوایل جنگ، ما با هیچ یک از اعضای دارای حق وتو در شورای امنیت ارتباطی نداشتیم، نوعی ضعف دیپلماتیک در واقعیت جهانی بود. در شرایطی که یک کشوری آمده به مردم ما تجاوز کرده و با برخی اعضای شورای امنیت و برخی کشورهای منطقه یارگیری کرده بود،کسی از ما دفاع نمی​کرد.

برخی از گروگان​ها که سند دخالت آمریکایی​ها در کشورمان بودند، به عنوان یک برگ برنده​ای برای مذاکره با این کشور یاد می​کنند. به نظرتان الان ما چه برگ برنده​ای داریم و آقای احمدی​​نژاد بر چه اساسی موضوع مذاکره با آمریکا را مطرح کردند؟

نمی دانم ایشان چرا رابطه با امریکا را مطرح کردند. به نظرم ایران از نظر منطقه​ای یک کشور تنهاست و تا حد زیادی در شرق آفریقا شبیه اتیوپی است. چون شاخص ملی اش با کشورهای همسایه​اش فرق می​کند. ما در منطقه نوعی ریشه مشترک با افغانستان داریم که متاسفانه از آن استفاده نمی​شود.

همه می​دانند که افغانستان با توطئه انگلیسی​ها از ایران جدا کردند. در اوایل سلطنت ناصر الدین شاه این اتفاق افتاد. در زمان سلطان مراد میرزا، حسام السلطنه آخرین باری که ایران، هرات و مزار شریف را از شورشیان پس گرفت، انگلیسی​ها سواحل و بنادر ایران رابمب باران دریایی کردند و قشون ایران را مجبور به خروج از افغانستان کردند و کسی در افغانستان رای نداد که از ایران جدا شود.

اینگونه نیست که ملت دیگری در آن طرف مرزهای ما با افغانستان باشند، 20 میلیون از مردم​شان زبان مادری اشان فارسی است و ما بقی​اشان هم فارسی را بلدند. اگر در منطقه قدرت نداشته باشیم و شاه عباس نباشیم، شاه سلطان حسین می شویم! باید مثل شاه عباس باشیم و ایران با فرهنگ و اقتصاد فعال در دنیا زندگی کند که در برنامه چشم انداز 20 ساله آمده که اقتصاد اول منطقه شویم وگرنه چالدران پشت در ماست! شکست چالدران و قفقاز هرگز جبران نشد. لذا معادله قدرت برای ایران، غیر از 22 کشور عربی است که در اتحادیه عرب با هم هستند. اینها مطالبی نیست که به آسانی بتوان از کنار آن گذشت.

من می​گویم که طبق دستور العمل 1404 که باید به قدرت اول منطقه برسیم، حرکت نکرده​ایم و از رقبایمان عقب افتاده​ایم. پیداست که علی​رغم سخنرانی​ها و شعارهایمان ما این سند را به درستی اجرا نکرده​ایم. من تعجب می​کنم برخی چطور رویشان می​شود ادعاهایی خلاف واقع داشته باشند!

تسخیر لانه جاسوسی و گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا که منجر به قطع روابط دو کشور بود در چه شرایطی صورت گرفت؟ کمی از حال و هوای آن روزها و انعکاسش در فضای بین​الملل بگویید.

زمان تسخیر لانه جاسوسی من در تهران نبودم و در کویت بودم. انعکاسش در مطبوعات کویت هم طوری بود که یک پیروزی همگانی به شمار می​رفت. روزنامه​های طرفدار دولت خیلی استقبال نداشتند اما مردم و خطبای شیعه سنی و دانشجویان بسیار از آن دفاع می​کردند. اما چون در تهران نبودم نمی​توانم از حال و هوای آن چیزی بگویم.

این سوال را برای این پرسیدم که برخی این روزها به اصلاح​طلبان و چهره​های مدافع برقراری رابطه با آمریکا خرده می​گیرند که اقدام خود آنها در تسخیر لانه، منجر به قطع این رابطه شد. چهره​هایی چون عباس عبدی هم در مقام دفاع از خود می​گویند که آن اقدام باید در ظرف زمانی همان سال​ها سنجیده شود و جو انقلابی حاکم بر جنبش دانشجویی مد نظر قرار گیرد. نظر شما در مورد این نقد و دفاع چیست؟

امور تابع «نیات»اند. البته همان موقع یک عده​ای برای فرصت طلبی به این کار پیوسته بودند و تندتر از کسانی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، می​رفتند. مثل دار و دسته رجوی. با نگاهی به شعارهای آن موقع می​بینیم که رجوی می گوید کاری نکنید که آمریکای جهانخوار به ایران باز گردد! این حرف را با وضعیت حالا یا یکی دو سال بعد همان زمان، مقایسه کنید که آنها عوامل اجرایی صدام شدند!

البته آن دفاع {دفاع چهره​هایی چون عباس عبدی} هم به قول قدیمی​ها «فیه حرف» است که یعنی جوگیر شدن کار درستی نیست. در همان زمان آقای بنی صدر و برخی دیگر مدافع این کار شدند. اما اگر همه روزنامه​های آن موقع را اگر ببینید، من یک کلمه هم در تایید آن نگفته​ام.

فاصله 25 ساله بین 28 مرداد و پیروزی انقلاب، تجمیع خشم ملی علیه آمریکا بود. صرف نظر از ایرادهایی که به حکومت مصدق می شود – و بنده جایی راجع به غلط بودن سیاست نفتی​اش و عدم ایجاد شرکت ملی نفت با توزیع سهام آن بین مردم و فروش اوراق قرضه به عنوان اوراق سهام؛ انتقاد کرده​ام که اگر چنین می​شد انگلیس با چندین میلیون سهام دار روبرو می​شد و نه یک دولت- بلاهایی که آمریکا بر سر ایران آوردند، چنین خشمی را آفریده بود. اما جوان​ها که تجربه پیرها را ندارند، آن زمان با شور انقلابی چنین کاری را کردند. جمله معروفی به زبان انگلیسی هست که می​گوید «راه جهنم را با حسن نیت سنگ​فرش کرده​اند»! همچنانکه افرادی چون ابن​ملجم و خوارج به نیت اصلاح اسلام و با حسن نیت، خوارج شدند و امام علی(ع) را شهید کردند و به جهنم رفتند.

به نظرم حقانیت کسانی که این کار را کردند بیش از کسانی است که بعد از این همه سال به آنها ایراد می​گیرند. ولو اینکه آثار قهری آن عمل، همچنان هست. ما در مقابل موضع​گیری امام سکوت کردیم. چون ایشان چیزهایی را می​دانستند که ما نمی​دانستیم و رهبری انقلاب هم با ایشان بود. ولی از روی ظواهر، به نظر من آن عمل مفید نبود.

ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانون‌هاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران...
ما را در سایت ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانون‌هاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران دنبال می کنید

برچسب : رقیب میرحسین موسوی در وزارت خارجه دولت رجایی,شمس ​اردکانی,رابطه,با آمریکا,سازمان ملل,جنگ تحمیلی,تجاوز صدام, نویسنده : وب نگار webnegar بازدید : 755 تاريخ : يکشنبه 1 تير 1393 ساعت: 14:59