ما یک کشور عضو سازمان ملل هستیم که تعهدات بین المللی و حقوق بین المللی داریم. NGO نیستیم که مواضعی NGOایی اتخاذ کنیم و نطق کنیم و برگردیم!
من آن زمان از مرحوم رجایی خواستم تا از حضور عراق در خاک ایران بگوید، از تعداد تانکهایی که وارد ایران کرده، تعداد کشته شده های ایرانی و اطلاعات تجاوز به ایران آمار تخریب ها و خسارت به پالایشگاه آبادان و خسارت کاهش فروش نفت را ارائه بدهند. عکسهای محاصره خرمشهر وجنایت عمیه شهروندان غیر نظامی و دیگر جنایات جنگی سخن بگوئیم. حتی گفتم که به عنوان سند بگویند که به عکسهای ماهواره ای وآواکسی خود آمریکاییها از مرز ایران و عراق ومانطق جنگی و اشغال شده ایران برای استناد مراجعه کنندو .... اما مرحوم رجایی تاکید داشت که میخواهد از مظلومیت ملت ایران درزمان نظام شاهنشاهی بگویند و این صدای حقانیت انقلاب است. آنها متن تدوینی ما را مثله کردند و بیشتر ادعاهای حقوقی آن را حذف کردند.
به ایشان گفتم لااقل در مصاحبه خارج از جلسه شورای امنیت این موارد را بگوئید اما او گفت که به عنوان گواه و شاهد مظلومیتهای ایران که خودشان در زندان شاه شکنجه شده اند پای خودشان را نشان بدهند وبگویند مسئول هم اینها استکبار امریکاست! ! من میگفتم این درست ولی جلسه شورا برای رسیدگی به ادعای ما مبنی بر تجاوز حکومت صدام تشکیل شده است ونه برای بررسی جنایات حکومت شاه ونقش امریکا در حمایت از او. خواهش کردم که پای مضروبشان را هم نشان ندهند که مناسب جو خبری در سازمان ملل نیست و احتمالا در عکسها هم چیزی از این شکنجهها معلوم نیست.
ثانیا این کار در شان یک نخست وزیر نیست. در شان رئیس دولت نیست که «مشار بالبنان» یعنی انگشت نما شود! انگشت نما شدن در شرع ما هم ممنوع است، ولو اینکه حق با ما باشد. میگفتم شما محق هستید و بر اساس آیهای از قرآن « لا یحِب اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلا مَن ظلِم» کسی که صاحب حق است میتواند صدایش را بلند کند ولی جایش اینجا نیست.
ایشان این یاد آوری آیهدرسخنم را پسندید و این آیه را به کار برد. در حالیکه حرف من چیز دیگری بود.
پس به گفته شما، انتظاری که از جلسه شورای امنیت سازمان ملل داشتید محقق نشد و هم مذاکره ای با آمریکا انجام نشد...
بله متاسفانه. ما خیلی تلاش کرده بودیم که آمریکا را راضی کنیم مانع تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل نشوند. آنها با یارانشان خیلی مقاومت کردند ولی جلسه برقرار شد اما از این فرصت استفاده نشد و به جای ادعانامه ما یک «نطق حسینیهای» قرائت شد که بیشتر خوراک داخلی داشت و در داخل کشور بازتاب یافت تا در مجامع بین المللی.
هنگامی که با هیات از اقامتگاه عازم مقر سازمان ملل بودیم به آقای بهزاد نبوی گفتم چرا کاپشن پوشیدهاید؟شما اینجا یک سردار جنگی نیستی و باید لباس متناسب بپوشی. او هم به استهزا به من گفت من مثل تو کراوات نمیزنم! ایشان افتخار معاونت اجرایی رئیسجمهور داشتنند در حالیکه هم نمیدانست شورای امنیت برای چه منظوری در حال تشکیل است!
به آقای رجایی گفتم که شما به جای چنین افرادی نیازمند تیمی از همراهان هستید که بتوانند دفاعی متقن و حقوقی از منافع ایران داشته باشند و بتواند تشخیص دهند که چه کاری در چه جائی نیکوست. حتی میگفتم که قطعا آقای بهشتی با این تصمیمات وی موافق نیست. اما ایشان پس از بازگشت به ایران نزد امام (ره)رفته و گلایه کرده بودند که من با او دعوا کرده ام سخن به درشتی گفته ام. حال آنکه من به استناد همان آیه بالا میگفتم چون ملک و ملتدر معرض ظلم است باید فریاد کنیم. شنیدم ایشان در تهران گفته بودند فلانی به عنوان وزیر خارجه به درد او نمیخورد. به این ترتیب بحث وزارت من به کل منتفی شد.
آقای تاجزاده در یکی از گفتوگوهایشان با «شهروند امروز» گفته بودند که متن نطق شهید رجایی را ایشان نوشتهاند. یعنی پس از منتفی شدن متن پیشنهادی شما، ایشان متن جدیدی نوشتند؟
من نوشته ایشان را ندیده ام ولی خبر جالبی است بعید هم نیست که چنین بوده باشد! او در آن زمان یک دیپلمه نیمه دانشجوبود و نباید به خود اجازه میداد که در آن روزهای سرنوشت سازکه برایتمامیت ایران نقشه کشیده بودند، بازی دانشجوئی کند! نطقی که ما تدوین کرده بودم با هم فکری چهار استاد وبر اساس حقوق بین الملل بود.
اسامی آن افراد که در تهیه آن ادعا نامه کمک کردند را به یاد دارید؟
بله. آقای حامد الگار دانشمند و فیلسوف معروف اسلامی در دانشگاه کالیفرنیا، شاهین آبراهامیان استادحقوق بین الملل و علی امیری استاد روابط بین الملل دانشگاه کنت و خودم. علاوه بر این با اساتید دیگری هم مشورتهایی میکردیم و یک نطق به اصطلاح «Oxford»ای تنظیم کرده بودیم که متاسفانه به کار نیامد.
متن آن نطق رادارید؟
نه متاسفانه ولی در مجموعه اسناد وزارت خارجه یک نسخه آن باید باشد. متن نطق خودم در 8 اکتبر 1980 در سی و پنجمین نشست عمومی سازمان ملل را هم در اسناد سازمان ملل میتوانید بیابید.
مذاکرات آقای صادق طباطبایی از کانال آلمان به کجا انجامید؟
لابد همانها که ریاست جمهوری ریگان را به نفع ایران میدانستند، مانع از تداوم آن مذاکرات هم شدند و مذاکرات صادق طباطبایی را هم زمین زدند. من در جریان آن مذاکرات نبودم فقط خبر آن را شنیده بودم وهیچگاه با ایشان در این مورد هم صحبت نشده ام.
تحلیل های ساده انگارانه موجب شد که قضایای دیپلماتیک بصورت برد-برد دیده نشوند. اگرچه کارتر حامی ایران نبود اما ریگان به مراتب بدتر از او بود. همانطور که این روزها هم چنین است. اساسا در امریکا جمهوریخواهان سیاستهای خصمانه تری علیه ایران دارند. الان هم میبینید که رامنیرسما نوکر صهیونیستهاست.
به نظرتان در نحوه استفاده از تریبون سازمان ملل طی این سال ها تفاوتی ایجا شده یا هنوز هم نطقها سیاسیاند به جای حقوقی ایراد میشود؟
آنقدر برای نمایندگان ما در سازمان ملل خط و مرز میگذارند و این طرف و آن طرفشان پونز میچینند که جرات حرکت ندارند و عملا نمیتوانند کاری بکنند! شما ببینید این نتانیاهو جرثومه همه فسادهای عالم که خودش و پدرش آدم کش های حرفه ای در سازمان تروریستی هاگانا بوده اند واز ظالمترین افراد در این کره خاکی است همانند یک شارلاتان حرفه ای نطاق و یک عمرو عاص مجسم، در این هفته چه سخنرانیای علیه ایران در سازمان ملل کرد و در مقابل ما یک کارمند دفترمان در سازمان ملل را به جواب نتانیاهو فرستادیم !! دیدید چگونه پاسخ او را داد؟! ما که نباید در مقابل «عمروعاص» یک «ابوموسی اشعری» بفرستیم تا اینگونه شل و بی خاصیت جواب او را بدهد!
به این شکل ایشان را هم از ظرفیت خودش تهی میکنیم آنوقت این همه برایش هزینه کرده ایم و با استفاده نا بجا ازاو بی خاصیتش میکنیم. جواب افراسیاب را باید با رستم داد!
کنایه شما به آقای خزایی است که کس دیگری را به جای خود فرستاده؟
نه احتمالا انتخاب بهتر در عهده ایشان هم نیست! باز این آقای جواد ظریف نطاق بود ومیتوانست حریف آنها بشود. یک ادم حرفهای مثل او را باید به عنوان پاسخگو بفرستند جلو. اصلا ما که مجبور به نطق انگلیسی نیستیم. با زیان فارسی و به شکلی قراء و کوبنده پاسخ بدهند و یک مترجم خوب بیاورند تا حرفهایشان را ترجمه کند. به کارهای گران، مرد کارآزموده باید گماشت. من متاسفم که جواب نتانیاهو را اینگونه دادیم.
برخی معتقدند که نطق نتانیاهو در نشست امسال سازمان ملل تاثیرگذار بود و شما هم معتقدید که پاسخ ایران کوبنده نبود.
درباره تاثیرگذاری نطق نتانیاهو من بحث دارم. او میخواست با این نطق بر روی عوام تاثیر بگذارد که گذاشت و به هدفش رسید. حرف من این است که در مقابل عمروعاص ما باید مالک اشتر و ابن عباس به میدان میفرستادیم. حضرت علی هم میخواست «ابن عباس» را بفرستد اما کوته بینانی گفتند که «پارتی بازی نکن و پسر عمویت را نفرست». آنها که به خاک این ملک معتقد و پایبندند باید بدانند که گربه باد کرده، هرگز پلنگ نمیشود. یک سوزن به او بزنند میترکد و دیگر حتی یک گربه هم نیست.
حاج میرزا آقاسی که شهره خاص و عام در بی کفایتی است برای مذاکرات ایران و عثمانی امیرکبیر را میفرستد. مذاکراتی که دو سا ل طول کشید و همین آقاسی بیعرضه ذیل گزارش امیرکبیر نوشت که «فضل آن است که دشمنان بگویند و این پسر در آینده کارهای شگرفی انجام خواهد داد». آن وقت ما با این همه ادعای دانایی چه کسانی را برای هماوردی با نتانیاهو که صد عمرو عاص را درس میدهد برای جواب و مذاکره میفرستیم؟!
به نظر شما با چه ادبیاتی و چگونه باید از تریبون سازمان ملل استفاده کرد؟
در مجامع بین المللی کشورها و دولتها به نمایندگی از کشورها حضور دارند و فقط و فقط باید مجموعه ماتریس و معادلاتشان را برای بهینه کردن منافع ملیشان در نظر بگیرند. آنجا یک جامعه اخلاقی نیست که ما بگوییم «فلان کاری که می کنید، خلاف عدل است»! برای اینکه آنجا مکان امر به معروف و نهی از منکر نیست، آنجا مکان معادله قدرتها است و باید در مکان معادله قدرتها باید کاری بکنیم که آچمز نشویم.
البته ذات مجمع عمومی با ذات شورای امنیت فرق میکند. در مجمع عموی دفاع از سیاستها،توجیه آن و سعی بر استفاده از تریبون برای رساندن حرفها میشود تا منافع ملی کشورها به بهترین شکل تامین شود ولی در شورای امنیت یکgameحقوقی و قدرتی است. آنجا مخرج مشترک قدرتها و مواضع حقوقی گرفته میشود و آنها که صاحبان قدرتند ردای حقوقی به آن می پوشانند. یعنی مثلا آمریکا یارگیری میکند و از 15 عضو شورای امنیت، 13 رای جمع میکند و با دو عضو دیگر هم لابی میکند که با نظر انها مخالفت نکنند. کما اینکه 10 عضو عادی ادواری که حق وتو ندارند و در میان 5 عضوی که حق وتو دارند، دو کشور در تیم آمریکا نیستند. منظورم چین و روسیه است که امریکا میکوشد این دو کشور یا با آنها همراهی کنند و یا اینکه لااقل مخالفت نکنند و کار به استفاده از حق وتو نرسد.
اینکه در اوایل جنگ، ما با هیچ یک از اعضای دارای حق وتو در شورای امنیت ارتباطی نداشتیم، نوعی ضعف دیپلماتیک در واقعیت جهانی بود. در شرایطی که یک کشوری آمده به مردم ما تجاوز کرده و با برخی اعضای شورای امنیت و برخی کشورهای منطقه یارگیری کرده بود،کسی از ما دفاع نمیکرد.
برخی از گروگانها که سند دخالت آمریکاییها در کشورمان بودند، به عنوان یک برگ برندهای برای مذاکره با این کشور یاد میکنند. به نظرتان الان ما چه برگ برندهای داریم و آقای احمدینژاد بر چه اساسی موضوع مذاکره با آمریکا را مطرح کردند؟
نمی دانم ایشان چرا رابطه با امریکا را مطرح کردند. به نظرم ایران از نظر منطقهای یک کشور تنهاست و تا حد زیادی در شرق آفریقا شبیه اتیوپی است. چون شاخص ملی اش با کشورهای همسایهاش فرق میکند. ما در منطقه نوعی ریشه مشترک با افغانستان داریم که متاسفانه از آن استفاده نمیشود.
همه میدانند که افغانستان با توطئه انگلیسیها از ایران جدا کردند. در اوایل سلطنت ناصر الدین شاه این اتفاق افتاد. در زمان سلطان مراد میرزا، حسام السلطنه آخرین باری که ایران، هرات و مزار شریف را از شورشیان پس گرفت، انگلیسیها سواحل و بنادر ایران رابمب باران دریایی کردند و قشون ایران را مجبور به خروج از افغانستان کردند و کسی در افغانستان رای نداد که از ایران جدا شود.
اینگونه نیست که ملت دیگری در آن طرف مرزهای ما با افغانستان باشند، 20 میلیون از مردمشان زبان مادری اشان فارسی است و ما بقیاشان هم فارسی را بلدند. اگر در منطقه قدرت نداشته باشیم و شاه عباس نباشیم، شاه سلطان حسین می شویم! باید مثل شاه عباس باشیم و ایران با فرهنگ و اقتصاد فعال در دنیا زندگی کند که در برنامه چشم انداز 20 ساله آمده که اقتصاد اول منطقه شویم وگرنه چالدران پشت در ماست! شکست چالدران و قفقاز هرگز جبران نشد. لذا معادله قدرت برای ایران، غیر از 22 کشور عربی است که در اتحادیه عرب با هم هستند. اینها مطالبی نیست که به آسانی بتوان از کنار آن گذشت.
من میگویم که طبق دستور العمل 1404 که باید به قدرت اول منطقه برسیم، حرکت نکردهایم و از رقبایمان عقب افتادهایم. پیداست که علیرغم سخنرانیها و شعارهایمان ما این سند را به درستی اجرا نکردهایم. من تعجب میکنم برخی چطور رویشان میشود ادعاهایی خلاف واقع داشته باشند!
تسخیر لانه جاسوسی و گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا که منجر به قطع روابط دو کشور بود در چه شرایطی صورت گرفت؟ کمی از حال و هوای آن روزها و انعکاسش در فضای بینالملل بگویید.
زمان تسخیر لانه جاسوسی من در تهران نبودم و در کویت بودم. انعکاسش در مطبوعات کویت هم طوری بود که یک پیروزی همگانی به شمار میرفت. روزنامههای طرفدار دولت خیلی استقبال نداشتند اما مردم و خطبای شیعه سنی و دانشجویان بسیار از آن دفاع میکردند. اما چون در تهران نبودم نمیتوانم از حال و هوای آن چیزی بگویم.
این سوال را برای این پرسیدم که برخی این روزها به اصلاحطلبان و چهرههای مدافع برقراری رابطه با آمریکا خرده میگیرند که اقدام خود آنها در تسخیر لانه، منجر به قطع این رابطه شد. چهرههایی چون عباس عبدی هم در مقام دفاع از خود میگویند که آن اقدام باید در ظرف زمانی همان سالها سنجیده شود و جو انقلابی حاکم بر جنبش دانشجویی مد نظر قرار گیرد. نظر شما در مورد این نقد و دفاع چیست؟
امور تابع «نیات»اند. البته همان موقع یک عدهای برای فرصت طلبی به این کار پیوسته بودند و تندتر از کسانی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، میرفتند. مثل دار و دسته رجوی. با نگاهی به شعارهای آن موقع میبینیم که رجوی می گوید کاری نکنید که آمریکای جهانخوار به ایران باز گردد! این حرف را با وضعیت حالا یا یکی دو سال بعد همان زمان، مقایسه کنید که آنها عوامل اجرایی صدام شدند!
البته آن دفاع {دفاع چهرههایی چون عباس عبدی} هم به قول قدیمیها «فیه حرف» است که یعنی جوگیر شدن کار درستی نیست. در همان زمان آقای بنی صدر و برخی دیگر مدافع این کار شدند. اما اگر همه روزنامههای آن موقع را اگر ببینید، من یک کلمه هم در تایید آن نگفتهام.
فاصله 25 ساله بین 28 مرداد و پیروزی انقلاب، تجمیع خشم ملی علیه آمریکا بود. صرف نظر از ایرادهایی که به حکومت مصدق می شود – و بنده جایی راجع به غلط بودن سیاست نفتیاش و عدم ایجاد شرکت ملی نفت با توزیع سهام آن بین مردم و فروش اوراق قرضه به عنوان اوراق سهام؛ انتقاد کردهام که اگر چنین میشد انگلیس با چندین میلیون سهام دار روبرو میشد و نه یک دولت- بلاهایی که آمریکا بر سر ایران آوردند، چنین خشمی را آفریده بود. اما جوانها که تجربه پیرها را ندارند، آن زمان با شور انقلابی چنین کاری را کردند. جمله معروفی به زبان انگلیسی هست که میگوید «راه جهنم را با حسن نیت سنگفرش کردهاند»! همچنانکه افرادی چون ابنملجم و خوارج به نیت اصلاح اسلام و با حسن نیت، خوارج شدند و امام علی(ع) را شهید کردند و به جهنم رفتند.
به نظرم حقانیت کسانی که این کار را کردند بیش از کسانی است که بعد از این همه سال به آنها ایراد میگیرند. ولو اینکه آثار قهری آن عمل، همچنان هست. ما در مقابل موضعگیری امام سکوت کردیم. چون ایشان چیزهایی را میدانستند که ما نمیدانستیم و رهبری انقلاب هم با ایشان بود. ولی از روی ظواهر، به نظر من آن عمل مفید نبود.
ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانونهاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران...
ما را در سایت ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانونهاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران دنبال می کنید
برچسب : رقیب میرحسین موسوی در وزارت خارجه دولت رجایی,شمس اردکانی,رابطه,با آمریکا,سازمان ملل,جنگ تحمیلی,تجاوز صدام, نویسنده : وب نگار webnegar بازدید : 755 تاريخ : يکشنبه 1 تير 1393 ساعت: 14:59