«اِنْ يمْسَکُمْ قَرحٌ فَقَدْ مَسّ الْقومَ مِثْلُهُ وَ تِلْک الّاَيامُ نُداوِلُهَا بَينَ النَّاس...؛
اگر به شما آسيبي رسيده، آن گروه را نيز زخمي مانند آن رسيده و اين روزها ( پيروزي ها و شکست ها )را ميان مردم ميگردانيم (تا آنها را بيازماييم) و تا خداوند کساني را که ايمان آورده اند باز شناسد ـ يعني تا معلوم سازد و بشناساند و آنان که نميدانند، بدانند و از شما شهيداني ـ گواهاني ـ برگيرد و خدا ستمکاران را دوست ندارد.
به نوبتند ملوک اندر اين سپنج سراي کنون که نوبت توستاي ملک به عدل گراي
«اِنْ يمْسَکُمْ قَرحٌ فَقَدْ مَسّ الْقومَ مِثْلُهُ وَ تِلْک الّاَيامُ نُداوِلُهَا بَينَ النَّاس...؛
اگر به شما آسيبي رسيده، آن گروه را نيز زخمي مانند آن رسيده و اين روزها ( پيروزي ها و شکست ها )را ميان مردم ميگردانيم (تا آنها را بيازماييم) و تا خداوند کساني را که ايمان آورده اند باز شناسد ـ يعني تا معلوم سازد و بشناساند و آنان که نميدانند، بدانند و از شما شهيداني ـ گواهاني ـ برگيرد و خدا ستمکاران را دوست ندارد.
از صادق آل محمد(ع) دربارة اين آية سئوال شد، فرمودند:
«مازال مذخلق الله آدم. .. » پيوسته از زمان حضرت آدم (ع)، خدا دولتي و حکومتي داشته و ابليس نيز صاحب دولتي بوده است بنابراين دولت خدا کجاست؟ هان! آگاه باشيد که آن ـ دولت خدا ـ جز يک دولت قائم نخواهد بود. » «والعاقبة للمتقين»
درحوزۀ تفکروفرهنگ ديني، دنيا دار ابتلاء وامتحان وانسان، موجودي است که برصحنة جهان به آزمون کشيده ميشود تا چهره نمايان کند و مردم از يکديگر باز شناخته شوند.
قطعه شعري از سالها پيش درخاطرم مانده ومتأسفانه نام سرايندهاش را از ياد بردهام:
زندگي صحنة يکتاي هنرمندي ماست!
هرکسي نغمه ي خودخواندوازصحنه رود!
صحنه پيوسته به جاست،خوشتران نغمه که مردم بسپارند به ياد.!
حسب سنت الهي ودر چرخش دولت ها، بشرمجال اظهار توانايي واستعدادهاي خود و ميزان شناخت وسپاسگزاري درپيشگاه خداوندگارهستي را مييابد. ترديدي نيست که عاقبت خيروشادي افرين از ان پرهيزگاران است.
از امام محمد باقر (ع) در تفسير آية شريفه: «والعاقبه للمتقين» پرسيدند، فرمودند :
«دولت ما آخرين دولتهاست و هيچ خانداني که براي آنان حکومت و دولتي است، باقي نخواهند ماند؛ مگر اينکه پيش از دولت ما به حکومت ميرسند تا زماني که سيرة ما را ديدند، نگويند: اگر ما ـ هم ـ به حکومت ميرسيديم، مثل سيرة آنان برقرار ميکرديم و همين گفتار خداي عزّوجل است: «العاقبه للمتّقين.»
انتخابات خرداد ماه که به انجام رسيد، جماعتي شاد و غزلخوان و جماعتي ناشاد و گريان شدند. دست بر زانو کوفتند و آه سرد کشيدند. برخي نيز خط و نشان کشيدند و جامه دريدند و واقعه را مصداق شکست «حزب الله» شناختند. غافل از اينکه؛ در اين واقعه و صدها واقعة ديگر، اين «باد بينيازي خداست که ميوزد» و حزب خداوند هماره پيروز است اينهمه تذکري است تا به قول خواجه اهل راز دريافته شود:
«تکيه بر اختر شبگرد مکن کاين عيار تخت کاووس ببرد و کمر کيخسرو»
روزي در جواني، استادي نو خط بر سرکلاس درس ما وارد شد. آن روز واحد تخصّصي ويژهاي داشتيم؛ اما استاد، از آنجا که جوگير واقعة پيروزي انقلاب اسلامي شده بود، از همان ابتدا پنج نمرة کلاس درس را اختصاص به قرائت قرآن داد. همه حيران و ساکت شده بودند ودم بر نميآوردند.
با اجازة آن استاد جوان قرآن را گشودم و اوّلين تلاوت کننده شدم؛ اما درپايان و قبل از آنکه ديگري را به آزمون کشد، معترض عمل او شدم و اختصاص پنج نمرة درسي رابه قرائت قران انهم درکلاس درسي تخصّصي رانابجاخواندم. سخنم کارگرنيفتاد اماّ
من آنچه رادرست ميشناختم اعلام کردم.
در ميان اهل قلم و فرهنگ، واسپس بيش از دو دهه تدريس و تأليف در حوزة غرب شناسي و يهود شناسي وعرضۀ صدهامقاله انتقادي دربارۀ حوزه فرهنگي و تمدني غربي، ديگر کسي نميتواند انگشت اتّهام دراز کرده و نگارنده را هوادار ليبرال سرمايه داري، سکولاريزم و امثال اينها بشناسد و افتراء « اعتزال از امت حزب الله» را متوجّه او کند. از اينروست که حسب تکليف، عباراتي را صميمانه خدمت همة برادران وخواهرانم قلمي ميکنم.
طي همة سال ها وقرون رفته، هماره دستي آسماني از ايران، به عنوان «شيعه خانة امام زمان (عج)» محافظت کرده و خطرات بزرگي را از سر آن و ساکنانش دور ساخته است. در کتاب « قوم نشان شده » از اين مهم به تفضيل سخن گفته ام و نقش ايران و ايرانيان را در همراهي با امام مهدي موعود، ارواحنا له الفداه برشمرده ام و پاسداشت ولايت و محبّت اهل بيت عليهم السّلام را باعث اين حفاظت آسماني شناخته ام، و اگر جز اين بود؛ واسپس هزاران واقعه و هجمه به اين سرزمين، نام ايران و ايراني از صفحة تاريخ و جغرافياي جهان حذف شده بود.
از صورتهاي مختلف اين حفاظت و مراقبت و مصاديق حافظان و مراقبان تنها خداي متعال آگاه است.
خداوند کريم وعنايات اهل بيت(ع) در هر شرايط تاريخي، به هر نحوي که صلاح دانستهاند، حلقة حفاظتي خود را گرد اين سرزمين کشيده و آن را محفوظ داشته است. ازاينروست که عرض ميکنم:«عَسي اَنْ تَکْرَهوُا شَيئاً وَ هُوَ خَيرٌ لَکُمْ»
اگر جز اين بود، بسياري ازهجمههاي فرامرزي دشمنان طي قرون متمادي ويا ندانم کاري ها، غفلت ها و خطاهاي ما، دودمان اين سرزمين راصدبار بر باد داده بود.
آن روز که رئيس جمهور آمريکا، آقاي جورج دبليو بوش، دوش به دوش «بنيادگرايان مسيحي يهودي» حاکم بر کاخ سفيد، براي متقاعد کردن ميليونها آمريکايي دربارة نقش ايران در جنگ اتمي آرماگدون و نابودي بني اسرائيل سر در پي مستندات و شواهد گذارده بود وبراي شروع درگيريهاي آخرالزماني مجعول ميان دو نيروي خير و شرّ را لحظه شماري ميکرد، رئيس جمهور ايران به آمريکا سفر کرد و تحت تأثير مشاورههاي غلط، پيراسته از هرگونه کياست مردان ديندار و سياست ورزي مردان سياستمدار، با سخنرانيهاي تند، همة مستندات لازم را در اختيار« انجيل گرايان جنگ طلب» گذارد و چالشهاي بزرگي را فرا روي ايران قرار داد. آن روزصميمانه از مشاورههاي نابخردانه گلايه کرده و در مقالهاي آن را اعلام کردم.
طي همة سالهاي حاکميت خانوادة بوش بر کاخ سفيد و پس از آن ائتلاف «صليب و صهيون»، سعي در نشان دادن خشن ترين چهره ها از ايران اسلامي داشتند. اين چهره سازي، (تا آنجا که مسلمانان و ايرانيان را به عنوان «محور شرارت» معرفي کردند)، به ائتلاف نامقدس وشيطاني مجال ميدادتا سوار بر اسب مراد در ميدان بتازند و به هر گوشه لشکر برانند.
بعد از فروپاشي اردوگاه کمونيسم، ايالات متّحدة آمريکا، به دليل ابتناء سياست خارجي و وحدت ملّياش بر وجود «دشمن خارجي» و ضرورت مقابله با آن، اسلامخواهان و نظام جمهوري اسلامي را جايگزين کمونيسم ساختند و با پاي فشردن بر اسلام هراسي (Islamophobia) از طريق هزاران رسانه، زشتترين چهره را از مسلمانان نشان دادند.
«جنگي ابدي براي سلطۀ ابدي»
نخست وزير پيشين مالزي، «اقاي ماهاتيرمحمّد» در نشستي با عنوان «درخواست مشترک از اهل تسنّن و تشيع» اعلام کرده بود: « دشمنان امّت اسلامي براي رسيدن به منافع خود، از سياست اسلام هراسي و تروريست خواندن مسلمانان استفاده ميکنند»
پدر معنوي نئومحافظه کاران آمريکا، لئو اشتراوس ، فيلسوف آلماني و يهودي بود که در حوزة فلسفة سياسي و فلسفة دوران باستان تخصّص داشت. او مدل ويژهاي را براي حکومت استبدادي ليبرال سرمايه داري ايالات متحده امريکا طرّاحي و نظريات خود را در چند اثر معروف، از جمله « حقّ طبيعي و تاريخ» منتشر ساخت.
اشتراوس، بر بهکارگيري سه قاعده در امر حکمراني تاکيد ورزيد و اعلام داشت:
1ـ فريب
2- قدرت دين ابزاري
3- ملّي گرايي تهاجمي،
سه قاعدۀ مهم و لازم براي حکمراني دراز مدّت و موفّق بر تودة حداکثري نادان جامعه است. او معتقد بود: خوي تهاجمي بشر را تنها ميتوان توسط يک دولت ملّيگراي قدرتمند کنترل نمود. به نظر وي «چنين حکومتي را تنها زماني ميتوان پديد آورد که مردم متّحد شدهاند و آنها را تنها ميتوان در مقابل مردم ديگر متّحد نمود.»
اشتراوس، معتقد بود که نظم سياسي را تنها با ايجاد اتحاد در برابر تهديد خارجي ميتوان با ثبات ساخت. وي با تبعيت از "ماکياولي" بيان داشت که اگر تهديدي خارجي وجود نداشته باشد، بايد آن را آفريد. از اينرو، اشتراوس معتقد به جنگ دائمي بود ونه صلح دائمي»
اين ايده را ميتوان به يک «سياست خارجي تهاجمي و متخاصم» ترجمه نمود. همانکه سازمانهاي نئو محافظه کاري چون :«امريکن اينتر پرايز» يا «پروژة قرن جديد آمريکايي» به دنبال آن بودهاند.
از اينجا ميتوان به حکمت « راه اندازي جنگ سرد » هفتاد ساله و « اسلام ستيزي، اسلام هراسي و جنگ با تروريست» توسط ايالات متّحده آمريکا پي برد آنان اين رويکرد را به عنوان سياست محوري و عاملي براي « کنترل وحدت ملّي ساکنان آمريکا» و حکومت جماعتي از نخبگان بر جمعيت بزرگ نادان اين کشور بزرگ و قدرتمند انتخاب کردند.
«بهانۀ تهاجم و چپاول»
از اولين سالهاي سلطة اشغالگران صهيونيست بر سرزمين اسلامي فلسطين، فرزندان اسرائيل، درپي جستن بهانههايي براي « تداوم تهاجم و چپاول» شرق و غرب عالم و بسط و گسترش سلطة آشکار و نهان خود بودهاند.
همراهي با بنيادگران انجيلي و راست مسيحي حاکم بر سياست ايالات متّحدة آمريکا، پر رنگ ساختن نقش مسلمانان به عنوان تهديدي عليه بني اسرائيل (چنانچه مسيحيان بنيادگرا از آن سخن ميگويند) و فشار سياسي بر مردان کاخ سفيد براي جلب کمک مالي و ارسال سلاح به رژيم اشغالگر، از جمله ترفندهاي اين اشغالگران ولابيهاي صهيونيستي براي تداوم تهاجم و چپاول بوده است.
تجربه نشان داده است که رژيم اشغالگرقدس با معرفي ايران به عنوان دشمن بالفعل، نه تنها بر مستضعفان مسلمان بيش ازپيش هجمه آورده، بلکه با هر حيله، ميلياردها دلار وجه و سلاح از ايالات متّحدة آمريکا دريافت داشته است.
از راهبرد «ارائة چهرهاي خشن» از ايران اسلامي، چنانکه طي سه دهة اخير اتفاق افتاده، هيچکس به اندازة ايالات متّحدة آمريکا و رژيم اشغالگر قدس بهره نبرده است.
درواقع آنان بااين حيله به جملة جنايات خود مشروعيت بخشيده اند.
اين سخن به معني چشم بستن ما بر جنايات رژيم اشغالگر قدس، کنار آمدن با دشمنان اديان و انسان، کوتاه آمدن از استراتژي نظام اسلام يعني: حراست از جغرافياي فرهنگي و خاکي جهان اسلام و مقابلة فرهنگي و عملي با دشمنان قسم خوردة اسلام و مسلمانان نيست.
اختفاء استراتژي
در فرماندهي عمليات نظامي وجنگ ميداني، «پوشيده داشتن استراتژي خود» و « کشف استراتژي دشمن» اصلي انکارناپذيراست. از اينروست که هماره استراتژيست ها توصيه ميکنند :« استراتژي دشمن را کشف و در اتّحاد و اتّفاق ميان هم پيمانان وقواي آنها شکاف وارد کنيد»
استراتژي هاهماره ثابت و تاکتيک ها بنا به شرايط و مقتضيات ميداني متغير فرض ميشوند. اجراي هر استراتژي نيز در گرو فراهم آمدن همة شرايط ممکن مادّي و معنوي براي محقّق ساختن آن استراتژي است.
هرفرماندهي بايد بداند که: افشاي استراتژي و علني کردن آن نزد عام و خاص، نه يک اشتباه بلکه يک خطاي بزرگ استراتژيک به حساب ميآيد، حتّي اگر همة نيت، قربت به خداوند و اهل بيت مکرّم رسول خدا(ص) باشد.
آنچه دربارة دولت قبلي نابخشودني است، عدم ملاحظة تدبيرهاي سياسي و حتّي بديهيات اوّليه در وقت مقابله با دشمنان سياس و حيلهگر يهودي و هم پيمانان اصلي آنان است. متأسفانه از اين مسير، خصم هماره با آگاهي از استراتژي و تاکتيکهاي ما در ميدان وارد شده است.
مسأله سازي از «مطالعات و فعّاليتهاي هستهاي ايران» از سوي ائتلاف صليب و صهيون، هماره بهانهاي به دست آنان داده تا جملة اهداف منطقهاي و فرا منطقهاي خود را به مورد اجراء درآورند؛ اين همه در حالي است که موقعيت «ژئوپلتيک و ژئواستراتژيک و ژئو اکونوميک » ايران اسلامي هيچگاه قابل انکار نيست. با اين همه، اين مسألهسازي، مجالي بوجود آورده تا نه تنها در درگيري ايران بامسأله هسته اي، شيعيان و محرومان منطقه در عسرت و تنگي قرارگرفته و آماج تاخت و تاز نمايندگان ائتلاف «صليب و سلفي و صهيون» واقع شوند؛ بلکه مرحله به مرحله، پروژة «خاورميانة بزرگ» به مورد اجراء گذارده شود.
يکي از نتايج مرحلهاي مسألهسازي فعاليتها و مطالعات هستهاي ايران، کشاندن شرايط اقتصادي ايران به بحراني ترين مرحلۀ ممکن است. واقعهاي که ازنظر آنان، در خود و با خود، خطر « فروپاشي از درون» را براي ايران داراست.
اين واقعه، واسپس يأس مردم از توانمندي نظام اسلامي در کنترل شرايط و مديريت بحران و بروز تمايل به راهبردهاي پيشنهادي خصم اتّفاق ميافتد.
واقعۀ انتخابات اخير؛
واقعة انتخابات رياست جمهوري در خود نکات قابل تأمّلي داشت. آنچه که بيش از هر چيز، بايد درباره اش شاکر خداوند بود؛ حضور مردم در صحنة انتخابات و رويکرد انان به يکي از مردان سياسي معرفي شده از سوي نظام جمهوري اسلامي براي مديريت سياسي و اجرايي«دولت» است.
(ديگر بار متذکّر ميشوم که طي همة سالهاي گذشته، اينجانب در زمرة يکي از منتقدان حوزة فرهنگي، سياسي، اجتماعي ليبرال سرمايهداري، سکولاريزم الحادي مترتّب بر آن و عوامل روشنفکر داخلي اش بوده و بر آن نيز تأکيد دارم).
درباره آنچه گذشت به اجمال مواردي را ميتوان برشمرد:
1 ـ تکليف هر کس در پيشگاه خداوند، عمل و انديشة مصلحانه، در حدّ مقدور ودرجغرافياي شرع مقدس است و اين امر، به هيچ روي مستلزم به کارگيري اسباب و ادوات نامشروع و آلوده به حرام و بد اخلاقي و حتّي شبهه نيست. «لَا يکَّلِفُ الله نَفسا اِلاَّ وُسْعَهَا»
2 ـ آنکه در وقت تجربة شکست و ناملايمات يقه ميدراند، بد زباني ميکند، ناداني است که درک و دريافت خود را برتر از مشيت،تقدير و حکمت خداوند در تدبير و تمشيت امور بندگانش ميشناسد.دراين باره بايد به خداوند پناه برد.
3 ـ آنکه تدبيرگري مکّارانه و شيطاني را باعث و مانعي براي جلوگيري از بروز و ظهور انحراف در مناسبات و معاملات ميشناسد وبکارگيري ان را مرضي رضاي خداوند ميپندارد، غافلي است که نميداند « هدف وسيله را توجيه نميکند» چنين شخصي، دانسته و يا نادانسته، «قدرت و حفظ قدرت» را مطلوب ميشناسد و از مکر خداوند متعال و حساب و کتاب دقيق اخروي حضرت حسيب متعال غافل است.
از اين نکته نبايد غافل بود که؛ تبعات عمل به مجاز، حسب سنّت لايتغير هستي، رحماني نخواهد بود و لاجرم نورانيتي نخواهد داشت.
4 ـ امروز، فرصتي براي آناليز دقيق رويکردها و عملکردها فراهم آمده است. نبايد ازنظر دور داشت که:
درارزيابي وسنجش جبهۀ خودي ورقيب، ناگزير به دوري از افراط و تفريط، پرهيز از بزرگنمايي و کوچکنمايي امور و دخالت دادن عواطف و احساسات هستيم تا امکان بدست آوردن نتايجي واقعي و درست از هر دو جبهه فراهم آيد ورنه؛ با ارزيابي نادرست موقعيتها پاي درميداني ميگذاريم که نتايج وحشتناک آن غيرقابل محاسبه است.
دراين باره بر دوش مشاوران مسئوليت خطيري است. انان ميبايست بانشان دادن صميميت وصداقت خود بي ملاحظه ومماشات تصويري واقعي از شرايط فراروي مديران قرار دهند ونه انکه براي خوش امد مديران همه چيز را زيبا ومطلوب بنمايانند. چنين مشاوراني در زمره خائنان قابل شناسايي اند.
حسب نظرسنجيهاي انجام شده طي ايام تبليغات نامزدهاي رياست جمهوري، نتايج احتمالي قابل پيشبيني بود و تنها مردان فاقد بينش سياسي يا حيله ساز چشم خود را بر محاسبات چند جانبة انجام شده بسته بودند.
نبايد از نظر دور داشت که سير در عرصة تاريخ، از قواعد و سنّتهاي مخصوص خود پيروي ميکند و با تکيه بر «اگرها و شايدها » نميتوان بار بر محمل بست و در جادة پرسنگلاخ به راه افتاد.
آنگاه که خود رأيي و قدرت طلبي مجال اتّخاذ وحدت رويه و ائتلاف صميمانه را از اصولگرايان گرفت، نه تنها ميدان عمل را بر آنان تنگ کرد؛ بلکه همه مجال را براي تصميم سازي بخردانه از انان سلب کرد.
قبل از هر انديشه دربارة احرازمناصب، ميبايست به صلاح اسلام و مسلمانان در ايران و سرزمين بزرگ شرق اسلامي انديشيد و براي دفع خطرات و مخاطرات از جان، مال و ناموس شيعيان مبتلا در «عراق»، «سوريه»، «بحرين» و. .. راه چارهاي جست و جو کرد.
5 ـ ميبايست دربارۀ کاستن از شدّت بحران هاو کند کردن تيغ تيز ائتلاف «صليب وسلفي و صهيون» عليه مستضعفان انديشه کرد، تا مبادا اين تيغ، خداي ناکرده تمامي هستي مسلمانان و مستضعفان ايران وشرق اسلامي را به مخاطره افکند.
6 ـ ميبايست با همکاري صميمانه بااقدامات بخردانه ضمن گره گشايي از امور، از مأيوس شدن مردم جلوگيري کرد وگرنه در تجربهاي ديگر، چه بسا رويکرد عمومي مردم به سوي جغرافياي سياسي آنسوي مرزهاي ملي معطوف شود. آن روز ديگر نه از تاک نشان ميماند و نه تاکنشان.
7 ـ ميبايست به بازسازي رويکردها و عملکردهاي خود مشغول آمده و با تکيه بر اخلاق، عمل صالح و پيراسته از هرگونه تماميتخواهي، مجال گردآمدن دوستان رافراهم کنيم. پراکندن همسنگران وهمراهان هميشه، با افترا و تهمتهاي ناروا و تنگ کردن فضاي حضور و عمل صاحبان سليقههاي گوناگون به تنها ماندن در ميداني پرخطر ميانجامد.
يکي از مهمترين برنامههاي نيروهاي نفوذي دشمن همواره ايجاد بدبيني وسوء تفاهم دربارۀ خيرخواهان ودورداشتن آنان از مديران ومسئولان بوده است. در اينباره مديران ناگزير به بازشناسي مشاوران خودند.
8 ـ ميبايست دربارۀ نقاط اشتراک و تفاهم انديشه کرد. اين صورت اعمال و اقوال وارايش ونمايش ظاهري نيستند که سرنوشت نهايي را رقم ميزنند. همواره متظاهران دغلکار بزرگترين لطمات رابرکيان اعتماد عمومي وجلب همراهيهاي مردمي وارد ميسازند.
رياکاران، گاه چنان دايرۀ حضور، عمل وهمراهي را تنگ ميکنند که جز تعداد انگشت شماري پيرامون مديران نميمانند. متأسفانه در ميان آنها ميتوان جاسوسان بيگانه را نيز جستجو کرد.
نبايد ازنظردورداشت که در بازسازي وجبران مافات ناگزيربه پرهيز از تجربه شدهها هستيم. به قول معروف:
هر چند کازمودم از وي نبود سودم- مَن جّربَ المجّرب حَلّت به النّدامه
و بالاخره آنکه؛
جغرافياي مادي ومعنوي ايران اسلامي، امانت امام عصر (عج) و پناهگاه شيعيان و مستضعفان است و همگي ما در آن ساکن، در منافع و مضارّ آن شريک و در وقت وقوع سختي، خوف و خطر هم داستانيم.
ميبايست همة همّت خود را مصروف فرهنگ و بازسازي فرهنگ عمومي کنيم تا مبادا در کشاکش وقايع سخت آخر الزّماني، تلاطم شُبهات و آوار فتنهها، فرزندان شيعي اين سرزمين از دست بروند.
لا حول و لا قوهّ الاّ بالله العلي العظيم
اسماعيل شفيعي سروستاني
27/3/92
منبع : سایت موعود www.mouood.org
ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانونهاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران...
ما را در سایت ناگفته های سیاسی،شناخت و ايضاح کانونهاي توطئه گر شیطانی در تحولات تاريخ معاصر ايران دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : وب نگار webnegar بازدید : 546 تاريخ : شنبه 1 تير 1392 ساعت: 2:22